انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره نقش هنرعمومی در خلق فضای امید

چکیده : رویکردهای نوین دانش شهری، هرچه بیشتر به مفاهیم کیفی همچون هویت شهری و حس تعلق شهری می پردازد و شاید یکی از پرچالش ترین سوال برنامه ریزی شهری در دهه های اخیر این باشد که چگونه کیفیت زندگی روزمره ی شهروندان را ارتقاء ببخشیم و حس تعلق به محل سکونت را در شهروندان بیدار کنیم. از طرفی قدمت دیرینه ی حضور هنر در شهر،انگیزه ی اصلی برای طرح یک مساله است که برای جان تازه بخشیدن به شهرها می توان از هنرهای بصری (هنر عمومی) بهره گرفت؟ آیا هنر عمومی به مفهوم حضور هنرهای بصری در فضای شهری عمومی می تواند یکی از سرچشمه های شور و تعلق شهری به شمار رود و فضای امید را بیافریند؟ این نوشتار با هدف بررسی نقش موثر هنر در شهر و به روش توصیفی تحلیلی، در پی آن است که آیا هنر بصری می تواند فضاهای عمومی شهری را رونق ببخشد و فضای امید خلق کند؟ و تا چه حد این توانمندی را دارا است؟
کلید واژه:هنرهای بصری، منظر شهری، هنرعمومی، فضاهای شهری عمومی، فضای امید
مقدمه :تبیین گسست روابط انسانی در شهر تحول شهرها در طول تاریخ ناشی از پیشرفت وشتاب جهش های فناوری و ابداع وسایل نوین ارتباطی، ودرعین حال حاصل بی توجهی بشر به ابعاد دیگر زندگی شهری به شمار می رود. در شهر های کهن رسیدگی به امور روندی سهل تر از امروز داشت و زندگی در آن ها ساده تر و علایق و همبستگی بین مردم استوارتر و محکم تر بود . ولی امروزه میدان کوچکی که مردم در آن گرد می آمدند، بازار های مملو از مردم، خانه های مسکونی که در پناه سایه ی درخت ها و فضای سبز قرار داشتند از بین رفته و تدریجا امواج عظیم تاسیسات تجاری و آسمانخراش ها برای پاسخگویی به نیازمندی های روزافزون شهری جای آن را گرفته است.(پیام یونسکو۱۹۹۱)
دگرگونی های فزاینده درتولید و اشتغال ، شیوه های نوین تولید عمدتا مبتنی بر رویکرد جهانی شدن ، استفاده از تکنولوژی برتر ، عصراطلاعات و ارتباطاط نوین ، تمرکز روزافزون خدمات و تسهیلات شهری و… ؛ جمعیت انبوهی را در کانون های شهری گرد آورده ؛ و در عین حال روابط گرم انسانی را با دگرگونی های عمیق و گسستگی، مواجه کرده است.
به واقع، قرارگیری تنگاتنگ ساختمان ها ، منابع و تاسیسات و فشرده ترشدن انسان ها در آنها ، جامعه ی شهری را دستخوش نابسامانی و آشفتگی های اجتماعی کرده و انسان ها خود را در میان جمعی ناشناس و بی ارتباط، حیران و سرگردان یافته اند. شهر های کنونی برخلاف گذشته ، فاقد بستر فضایی مناسب برای تعامل اجتماعی بوده و راه حل های نوینی را می طلبند.
اما ساکنان شهر ها بسته به خاستگاه ،تحصیلات ، علائق حرفه ای و هدف هایشان از محیط شهری پیرامون شان درک متفاوتی دارند . شهر برای بسیاری از مردم به طور ساده مکانی برای زندگی، کار و رفت و آمد میان این دو است. در حالی که برخی دیگر به شهر همچون یک محیط زیست بسیار پیچیده تر می نگرند که عرصه ی بسیار وسیع تری را در مقابل شان می گستراند. برنامه ریزان شهری به شهر همچون عرصه ی عملی می نگرند که به دانش و تجربه ی آن ها در سازماندهی محله های ساخته شده شهری نیاز دارد. آنها می کوشند نظم را بر هرج و مرج فائق گردانند و به بافت شهری شکل دهند.
از نظر هنرمندان، شهر و هنر رابطه ای در هم تنیده و دیرینه دارند. آنها بر این باورند که توجه به هنرهای بصری شهری و هنر عمومی اگرچه در دوران کنونی به عنوان خلاقیت و مهارت ـ و نیاز روزافزون شهروندان برای شهر سرزنده ـ مطرح می شود ولی از روزگاران گذشته ـ همچون گرایش دیرینه ی بشری ـ به مثابه جزئی از زندگی مردم در سکونتگاه ها، از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است.
شهرهای امروزی از یک سو پیشرفت ،خلاقیت و رشد و توسعه ی فردی انسان ها را موجب می شوند ؛ از سوی دیگر با فقر رابطه، آشفتگی اجتماعی و فعل و انفعالات تخریبی حاصل از زندگی پیشرفته ی انسانی مواجه اند. چنین شرایطی نیازمند تحولات عمیق در تفکر و عمل گروه های مختلف شهرنشین، مدیریت شهری بسامان، مشارکت پذیری مردم ساکن شهر و رسیدن به وفاق جمعی برای دستیابی به شرایط مطلوب و بهینه ی شهروند مدنی است،(صرافی ۱۳۸۹و ۱۳۹۰). این در حالی است که به همان میزان که دانسته های ما بسیار بالاست و ساز و کار رسیدن به این اگاهی ها فراهم است ؛ به همان نسبت هم نیاز به دگرگونی وضعیت فعلی و اقدامات اجرایی بسیار شدید است. قاب زیر نگاهی کلی است به وضعیت و مسائل شهرنشینی در قرن بیست و یکم:

 نیاز به تحول فضاهای شهری با بهره گیری از هنر عمومی
گرایش ها و روندها نشان می دهد که رویای شهروند مدنی، همچنان در اولویت خواسته های ساکنان شهری است. از این رو، رویکردهای نوین به سمت مشارکت پذیری مردم و محقق کردن هویت شهری و حس تعلق شهرنشینان به سکونتگاهشان رهنمون شده و فرایندی را به چالش می کشد که در ان شهروند و شهر در کنار یکدیگر و در تعامل با یکدیگر، متحول می شوند.
اما شهر به مثابه موجود زنده، هستی دارد و بقای آن در گرو بارور کردن و پرورش ان است. شهرها، هم خاستگاه و هم قهرمان تمدن و فرهنگ و هنر بشری اند. توجه به فرهنگ و هنر به واقع به معنای توجه به مجموعه ی دانش و مهارت و خلاقیت بشری حاصل از زندگی جمعی، قلمداد می شود که به ویژه در سال های اخیر بسیار مورد توجه مردم سراسر جهان و نیز نهادهای فرهنگی معتبر بین المللی از جمله یونسکو (یونسکو۲۰۱۲،۲۰۱۳،۲۰۱۶،۲۰۱۵) قرار گرفته؛ چندان که هم اکنون فرهنگ و هنر به مثابه قدرت مهم برای بهگشت وضعیت فضاهای شهری و تحقق شهروندی، یکی از مهم ترین دستاوردها و در عین حال یکی از پرچالش ترین موضوع برای حل مسائل شهرنشینی امروزی است. در قاب زیر نشان داده شده که شهر همچون موجودی زنده و پویا و متشکل از محیط طبیعی، انسان و فعالیت هایش در فضا و همچنین محیط انسان ساخت، بر روی هم ساختار پیچیده ای را از منظر طراحی و زیباشناسی شهری تشکیل می دهد:

پیوند شهر و فرهنگ و هنر از دیرباز، دارای ریشه های عمیق و ناگسستنی بوده، اما اینکه هنر (هنرهای عمومی، هنرهای بصری) چگونه می تواند به این باروری در فضاهای شهری ـ و در پیوند با مشارکت مردم ـ تحقق ببخشد ؛ از مهم ترین و تاثیرگذارترین مسائل پیش رو درفرایند برنامه ریزی و طراحی شهری و نیز مدیریت شهری است. هم اکنون در دنیایی که بیش از پیش شهری می شود، اهمیت نقش برنامه ریزان، معماران ، طراحان شهری و هنرمندان عرصه ی هنر عمومی، پر رنگ تر می شود. برخی از مهم ترین ضرورت ها در قاب زیر خلاصه شده است:

تعریف مفاهیم
o هنرهای تجسمی که به عنوان هنرهای بصری از آن یاد می‌شود، مشتمل بر هنرهای دیداری مانند نقاشی، مجسمه‌سازی، طراحی محصول، چاپ دستی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، سرامیک، صنایع دست ساز حجمی، معماری و طراحی داخلی، و هنرهای کاربردی مانند طراحی صنعتی، طراحی گرافیک و هنر تزئینی می‌شود.قلمرو کاری طراحی و هنرهای تجسمی بسیار گسترده‌ است. (موسویان،۱۳۹۵)
o هنر عمومی ریشه تاریخی در فرهنگ ادوار مختلف دارد و عملکردش باگذشت زمان تغییر کرده است. هنر عمومی بیش از دیگر گرایشات هنری و زیباشناختی، تبیین کننده ی موقعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه در زمان خود است. هنر در مکان های عمومی روابط بین مردم را تحت تاثیر قرار داده و باعث ارتقاء سطح سلامتی و غنای جوامع می شود. (پیشین)
o منظر شهری هنر یکپارچگی بخشیدن بصری وساختاری به مجموعه ساختمان ها، خیابان ها و مکان هایی است که محیط شهری را می سازند. دورنمای شهر را هر روز می بینیم و لذت بصری ما از شهر درگروی وجود یک منظر شهری خوب است. شکل،مقیاس و زیبائی ساختمان هائی که شریک در ایجاد این منظر هستند ، مورد تمجید قرار می دهیم، از تغییرات غیرمنتظره در آن پرهیز می کنیم و با از دست دادن ساختمان های آشنا و ارزشمند در شهر مقاومت می کنیم. چیدمان و کنارهم گذاشتن اجزاء سازنده منظر شهری یعنی ـ ساختمان ها ،خیابان ها و فضاهایی که در فرم وشکل فضائی آن موثر هستند ـ در ایجاد یک منظر شهری مناسب (یا نامناسب) اهمیت بسزایی دارند. (پیشین)
o فضای امید برآیند هنر عمومی و هنرهای تجسمی در ایجاد منظرشهری خوب در فضای عمومی شهری و در تعامل با شهروندان، که به دست هنرمندان حوزه ی تجسمی و کاربردی با مشارکت مردم ساخته شود؛ به خلق فضای امید می انجامد. فضای امید به نوعی تولید فضای اجتماعی است که با همیاری هنرمندان و مردم در کانون شهری، سبب شور و نشاط شهروندان شده و رغبت حضور در مکان های عمومی را فراهم می سازد. به یقین کنش اخیر همراه با مردم وبرای مردم و توسط مردم تداوم می یابد.

 سیر تطور تاریخی هنر عمومی درفضای عمومی شهری
بی تردید نیاز انسان به «زیبایی» یکی از اساسی‌ترین نیازهای اوست؛ همانطور که «آبراهام مازلو» نیز در طبقه بندی سلسله مراتبی نیازهای انسان، نیاز به زیبایی را به عنوان یکی از نیازهای متعالی و برتر انسان برشمرده و هدف اساسی هنر عمومی نیز خلق آثاری است که زیبایی را برای انسان به ارمغان بیاورد. هنر عمومی در ابتدای شکل‌گیری‌اش در اواسط قرن بیستم بر دغدغه‌های زیست محیطی تمرکز داشت و بستر تحقق‌اش بیشتر جنگل‌ها و دشت‌ها بود، اما بعدها با توسعه‌ی مفهوم اجتماعی خود، به فضاهای شهری راه پیدا کرد و به طور خاص در دهه ی ۶۰ در برخی از شهرهای اروپا و امریکا مورد توجه قرار گرفت. هنر عمومی با هدف تشویق هنر و حضور آن در فضای فرهنگی و ارتقای کیفیت مکان‌های عمومی، توسط بخش عمومی و خصوصی ایجاد شد و گسترش یافت. در دهه ۱۹۸۰ هنر عمومی به‌عنوان یک حرفه در خدمت توسعه شهری (با ترکیبی از هنرها نظیر پیکرتراشی، نقاشی، عکاسی و اثر حجمی) قرار گرفت و باهدف ایجاد فضاهای شهری مطبوع ، ایجاد فرایندی اجتماعی برای گفتگو میان اقشار مختلف (کامیونیتی) و نیز سیاست‌های توسعه شهری خلاق تداوم یافت. (وحدت طلب، ۱۳۹۰) از اواخر قرن ۲۰ تا کنون، هنر عمومی شکلی رسمی و حرفه‌ای یافته که هدف آن آفرینش تجلی خلاق و جهانی و ایجاد کنش متقابل با مخاطبان است. درواقع، از این دوره بود که توجه به اثرات متقابل هنر عمومی با مخاطبان بیش‌ازپیش موردتوجه قرار گرفت. با تغییر پارادایم و شکل گیری نوع تازه ی هنر عمومی این هنر به طور همه جانبه با فضای شهری در امیخته و نقش مهمی در نیل به اهداف وجودی هنر عمومی ایفا می کند.(مویدی،۱۳۹۱) خاستگاه هنر عمومی در کشور های اروپایی و امریکا، تحت نظارت و کنترل نظام انباشت سرمایه در شهرهای بزرگ به وجود آمد و به مثابه یک طمطراق دقیقا مرتبط با نظام سرمایه داری و در راستای وفاق با آن شکل گرفت. این هنر برای سر شوق آوردن مردم و حضور در فضای عمومی و ترغیب به رونق بازار مصرف خود را متجلی کرد. اینکه چقدر توانست در نشاندن این هدف موفق باشد، مشاهدات و مکتوبات و گزارش های پژوهشی همگی نشان دهنده ی موفقیت نسبی است و این رونق به ویژه در دهه ی شصت و هفتاد میلادی در شهرهایی از جمله شیکاگو ، نیویورک و ………؛ قابل مشاهده است.اما امروزه آن دلایل تاریخی برای بسط و گسترش هنر عمومی کاملا بی رنگ شده و نشانه های تولید فضای اجتماعی برای تعامل شهروندان و تحقق آرمان های شهروند مدنی مد نظر قرار گرفته است. به واقع سخن از جذب مشارکت مردم در فرایند برنامه ریزی هرچه بهتر برای فضاهای عمومی شهری است. و این مهم به مدد هنر عمومی، و برخاسته از همیاری جمعی، میسر است. هنر در خدمت اندیشیدن به طبیعت، تاریخ و جامعه و از همه مهم‌تر تفسیر هنرمند از هستی قرار گرفت. دگرگونی رویکرد جامعه به هنر و پیدایش هنر شهری، تغییر بزرگی را در فضاهای مرتبط با آن ایجاد کرد و هنر به میان شهر و مردم آمد. امروزه هنرمندان حوزه ی هنر عمومی، فضاهای باز و عمومی شهرها را به عنوان جایگاه ارائه‌ی اثر خود برمی گزینند تا هنر شهری روایتگر ارتباط هنرمند با شهر باشد. شکل زیر سیر تحول و تکامل مفهوم هنر عمومی معاصر از ابتدای شکل گیری تا تغییر پارادایم آن را در دوران کنونی نشان می دهد: (علی الحسابی، ۱۳۸۸) و (مویدی،۱۳۹۱)

ادامه مطلب را در فایل ضمیمه بخوانید. نقش هنر عمومی در خلق فضای امید