انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

داعیه فضای عمومی: مادران میدان می

سوزانا توره برگردان آرش بصیرت

سال ۲۰۰۰ انتشارات راتلج اقدام به انتشار کتابی تحت عنوان” معماری فضای جنسیتی” از مجموعه ی Architext اش نمود، کتاب به ویراستاری جین رندل، باربارا پنر و یان بردن به چاپ رسیده است و مجموعه مقالاتی در سه سر فصل: ۱- جنسیت ۲- جنسیت، فضا ۳- جنسیت، فضا، معماری را در بردارد ، نوشتار پی امده نوشته ی سوزانا توره برگرفته از بخش “جنسیت، فضا” ی کتاب است، تکه روایت های پی امده بیش ـ تر… بزرگ نمایی ان حوزه هایی از نوشتار است که علایق مترجم معطوف بدان ها بوده ، که مخاطب خود متن را “دیگرـ گون” تجربه خواهد کرد.

گزاره های مترجم بر متن

– فضا در نوشتار پی امده بیش از ان که متاثر از گفتمان غالب بر نوشتار و ایده های امثال کریستین نوربرگ شولتز و کوین لینچ باشد جایی میان “از فضاهای دیگر” میشل فوکو و “پردکسیون فضا” ی هنری لفور شکل می گیرد؛ هم ـ تابی عجیبی میان گزاره های استراتژیکی هم ـ چون “جایی که قدرت هست مقاومت هم هست”( Foucault 1978, p.95) ، “سیاست های فضا وجود دارند چرا که فضا سیاسی است”( Lefebvre, 1973, p. 59) ، “فضا عرصه ی درگیری و مقاومت است”(Lefebvre, 1991) در نوشتار دیده می شود.

– نوشتار که بی محابا بر تاثیرگیری از ارنت تاکید می نماید ایده ی “بدن سیاسی” را نیز از او وام می گیرد، که ارنت این ایده را ملهم از خانواده می داند و “مادران” نیز به واسطه ی حمل نشانه هایی از اعضای خانواده شان “خاطره” ی ان ها را به حوزه ی عمومی تزریق می نمایند.

– جریان مدور حاکم بر حرکت “مادران” در میدان حامل ایده ی “سیاست های فرم” است، تداوم حضور ان ها در حوزه ی عمومی به واسطه ی پیوستگی، استمرار و بی وقفه بودن حاکم بر”دایره” تشدید می گردد؛ تکنیک مادران در استفاده از استراتژی حاکم بر فرم به عمل سیاسی وجهی زیبایی شناختی می دهد.

– ورود بی واسطه به سیاست از طریق سیاست های فرم به کمک بدن به مثابه ی شی معمارانه گونه ای تعلق خاطر نویسنده به گزاره های “پستی Post-” را نمایان می سازد، تلاش بدن تبدیل به عنصر معمارانه شده ی “مادران” در بازگرداندن “خاطره” ی فرزندانشان به مکان نیز در همین منظر جای می گیرد.

– خصیصه ی بی واسطگی را می توان در تمایل نویسنده به ارائه ی تصویری”حاضرـ امادهready-made ” گون از بدن ـ مبتنی بر نگاه دوشان به شی ـ نیز مشاهده کرد، این خصیصه، صرفا، بدان سبب در خوانش نوشتار جلب نظر می کند که “بدن” به مثابه شی معمارانه از محیط مانوس خود ـ خانه و محل کارـ خارج می شود، با حوزه ی عمومی ترکیب می گردد تا سیاسی شود و به واسطه ی سیاست های فرم نوعی پرفرمنس حامل وجوه زیبایی شناختی را نیز اجرا نماید.

– واژه ی “معماری” در نوشتار قبل و بیش از ان که به دنبال فتح معانی ای هم ـ چون طرح باشد حامل قرابتی ارگانیک با “ساختن” است، رژه ی مدور “مادران” پیرامون ابلیسک می دیواره ای انسانی ولی متحرک می سازد، ساختاری خیمه مانندtent-like structure ی که می تواند یوتپیای خودساخته و خودگردان “مادران”باشد، این خودگردانی باید در چارچوب “هتروتپیا- هم ـ چینی دگرجاها”ی فوکویی تعبیر گردد، که “هر جامعه ای فضای خود را می سازد” (Lefebvre, 1973, p. 40) ؛ چرا که “دوران ساختن چیزها در فضا را پشت سر گذارده ایم، ما ساختن فضا را تجربه می کنیم”(Lefebvre, 1979, p. 285) ، اگر چه دیواره ای بودن معماری ای که “مادران” بر اساس دگرگشت بدنشان ایجاد می کنند خود بازنماینده ی انزوای حاکم بر نگره ی یوتپیایی است.

 

متن اصلی

به هم کلاسی های ناـ پدیدشده ام و مادرانشان

اگرچه پیشـگامی زنان در سازمان های مرتبط با بازسازی اجتماعات محلی و واحدهای هم ـ سایگی، و ارائه متفاوت creation شان از نمونه های paradigm جدید تلاش های معطوف به رسوب در روایت های معمول بر بافت شهری، هر از گاهی در رسانه ها منعکس می شوند، این مشارکت ها هنوز نتوانسته است خود را به عنوان بخشی از گفتمان فرهنگی مطرح در رشته های طراحی یا در تاریخ و نظریه ی هنر و معماری تثبیت کند، شاید از همین روست که عملـ کرد role زنان در تغییرشکلtransformation شهرها، در شمول تئوریکش، هم ـ چنان معضلی حل نشده باقی مانده است.

عظیم ترین بخش دانش فمینیستی در مورد [عملـ کرد] زنان در محیط های شهریurban settings متاثر از فرایند ساخت زنانگی بورژوایی در پایتخت های اروپایی قرن نوزدهم می باشد[۱]. در این نگره، زنان به مثابه بریده منظرهاییextensions از نگاه نرینه و هم ـ چون ابزاری برای جامعه ی مصرفی در حال ظهور و نیروهای خواهان تغییرش در سپیده دمان مدرنیته در نظر می ایند. به بیانی دیگر، ان ها عاملانی کنش پذیرpassive agents ند تا فاعلانی درگیر [۲]engaged subjects . هر گاه زنان توانسته اند نقش های متحول کننده ایی را به سرانجام برسانند، منتقدان و شارحان فمینیستی ، در نمایه ای که، عموما، ریشه در فاصله گذاری های جنسیتی یا طبقاتی دارد یا ان ها را جزیی از استثنائات به شمار اورده اند یا در رده ی بوهمیایی هایی مونث. در مقابل، زنان به طور اعم و زنان طبقه ی کارگر به طور اخص را، غالبا، در شمایل عاملان بی اراده ی یک پروژه ی همگانی اجتماعی ؛ اجراکننده ی نسخه های از قبل پیچیده شده [ی مدرنیته] معرفی کرده اند. از این حیث زنان در قالب یک طبقه هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ فرهنگی همان وضعیت پا درهواproblematic status ی جوامع مستعمراتیcolonized populations را بازـ می نمایانند. هر دوی این ها[چه زنان و چه جوامع مستعمراتی] به جای ان که بتوانند مدرنیته ی در حال تحققappropriating modernity را هم ـ ره خود سازند و بدین ـ رو جهانی که در حال تغییرشکل ان ها می باشد را تغییر دهند، به واسطه ی روی ـ کرد خنثی شان محصول تغییر شکل یافته ی مدرنیزاسیون تحمیلی forced modernization بوده اند.

این گونه است که نمی توان تلاش های فردی و جمعی جاری زنان برای تغییرشکل محیط های شهری را چیزی دارای اهمیت فرهنگی دانست. در این سیر حتی بازـ ارزیابی تاثیر دیرپای مکان های تجمع enclaves ، سنتا، زنانه ای که در شهر پیشاـ مدرن ریشه دارند نیز عبث می نماید و نمی تواند در این منظر قرار گیرد، حتی اگربرخی از ان ها مانند محل نصب انبوهی از تیرهای فولادی تزیینی که در بسیاری از پارک های مرکزی گلاسکو بر روی شان بند رخت می بندند به مثابه نشانگان نمادین شهری به حیات خود ادامه دهند و چندتایی شان (مانند ریور واک در سن انتونیوی تگزاس ؛ جایی که زنان نوبه ایی در ان جمع می شوند و حین لباس شستن صحبت می کنند) از مهم ـ ترین عرصه های نامقیدopen space شهرباشند، که بسیاری از این مکان ها، چه در شمایل و وسعت بازاری در روستایی افریقایی باشد، یا یکی از محل های عمومی تجمع زنان با تشت های بزرگ مخصوص شستن رخت و لباس در شهرهای بزرگ هند، به بقای نقش های اجتماعی سنتی زنان می انجامند.

اما علی رغم ان چه رفت، ادبیاتی که هم اکنون در حال ظهور است، بر مشارکت جوامع حاشیه ای در تغییر شکل شهرهای پست ـ مدرن متمرکز است و وضع مناسباتی انتقادی میان قدرت و مکان ـ مندی spatiality را ، خصوصا، در نهاده ی حوزه های مطالعاتی هم ـ چون تاریخ هنر، تاریخ معماری، طراحی شهری و طراحی معماری تعقیب می نماید[۳]. این فعالیت های نوشتاری که از یک سو [کشف مناسبات حاکم بر] محوطه های شهری پیش از این ناـ دیده انگاشته شده unmarked urban sites را مد نظر قرار می دهند و از سویی دیگر بر پی ـ امدهای اجتماعی ایده ئلوژی های سرکوب ـ گر برنامه ریزی شهری تاکید می گذارند، باید دو صورت متفاوت از تحلیل های فمینیستی را در شمول خود اورند یکی [ارائه ی] تحلیل های فمینیستی از مکان های، مبتنی بر روایت های تاریخی و دیگری تحلیل های بیان ـ گر خواست تملک زنان women’s appropriation بر محوطه های عمومی ای که طرد شان [از حوزه ی عمومی] و منزلت مرزینهrestricted status شان را عینیت می بخشدsymbolized . این داعیه ی حضورappropriation چه در شمایل یکی از بزرگ ـ ترین اعتراض ها برای کسب حق سقط جنین در واشنگتن مال خود نمایی کند، چه اعتراضی باشد نسبت به نمایش ارتباط جنسی در ملا عام، تلاش هایی اند برای تداوم وضع حقوق زنان، ان هم نه، صرفا، برای حضور ازادانه inhabit که هم ـ چنین برای تغییر حوزه ی عمومی شهر.در چنین موقعیت هایی است که زنان بیش ـ ترین تاثیر را در بیان constructing خودشان به مثابه فاعلانی حامل تغییرات بر شهر معمول می دارند؛ تغییردهنده ی درک حسیperception اجتماع از عرصه ی عمومی و حک کننده ی روایت هاstories شان بر سپهر شهر[۴].

در تمامی مواردی که موضوع مناقشهtopic of discussion ، به سختی complexity حضور دگرگون کننده ی زنان در شهر می باشد(مخصوصا، زمانی که مسئله پیش از این یک بافت از پیش تعریف شده ی تئوریک مد نظر نیامده باشد) مشکل عمده ایجاد معبری برای ورود به ان است. در این مقاله ورود به این قلم ـ رو[حضور زنان در شهر] را با تمسک به موردی دراماتیک از حضوری ماندگار و منتج به نتیجه مطلوب پی می گیرم: مادران میدان می در ارژانتین[۵]. این گروه کوچک اما مقاوم از زنان، در اواسط دهه ی هفتاد میلادی، با حضور ممدشان در، به گفته ی هانا ارنت، اصلی ترین عرصهspace ظهور عمومی public appearance ملت؛ قلم روrealm نمادین بازنمایی اجتماعی که توسط سازگان مسلط سیاسی یا اقتصادی اجتماع کنترل می شود، توجه جامعه ی جهانی را به خود جلب نمود. ان چه پی می اید بازـ خوانی خواهد بود از روندی که بر اساس بیانی متصلب از نقش های سنتی و نسخ از قبل تجویز شده ای هم ـ چون هم ـ سر و مادر برای زنان نضج می گیرد و علی رغم(شاید هم به سبب) تهدید خشونت فیزیکی، یا قطعیتactuality وقوع اش، در قبال منش های اعتراضی در جوامع اتوکراتیک، با تبدیل ان ها به فاعلان کنش ـ گر و تغییر دهنده به انجام می رسد. همان گونه که خواهیم دید، این مورد هم ـ چنین حکایت ـ گر هم ـ دستی معماری با قدرت در خلق نظام معمول پایگان قدرتpower hierarchy ؛ نظام نمادین بازنماییsymbolic system of representation است.هژمونی این نظام که از زمان ابداع مطبوعات چاپی به خطر افتاده است، اکنون توسط رسانه های الکترونیکی و فضای ارتباطی مجازی این رسانه ها به پرسش گرفته شده است.

خواست تملک مادران میدان می از میدان اصلی شهر و استفاده از ان هم ـ چون تریبون stage ی برای وضع داعیه شان نمودی بارز از تحقق گزاره ی عینی سازی و در عین حال مادیت دهی به حوزه ی عمومی هم ـ چون محصولی اجتماعی است. باز ـ تعریفی که ان ها از ان مکان ارائه می دهند نیز بر این گزاره تاکید می گذارد که حوزه ی عمومی ، صرفا، نه ان چیزی است که در ساختمان ها مانایی می یابد و نه ان چه در مکان space ها توان بازـ نمود دارد، که بیش و پیش از همه ی گزینه ها فراخوانی است، که به واسطه ی عمل اجتماعی زیست existence می پذیرد.

 

مادران میدان می

مارس ۱۹۷۶، پس از دوره ای اغتشاش و بی نظمی به دنبال مرگ خوان پرن، گروهی از نظامیان با وعده ی برگرداندن نظم و صلح به کشور قدرت را از ، الیزابت؛ بیوه ی پرن، تحویل گرفتند. ان ها برای نیل به اهداف یاد شده با تعلیق کلیه ی حقوق شهروندی، انحلال احزاب سیاسی و انتقال اتحادیه ی کارگری و دانش ـ گاه ها به زیر یوغ حکومت، دقیقا، همان راهی را می روند که ژنرال پینوشه سه سال پیش از این در شیلی اتخاذ نمود. هفت سال پس از این دوران سیاه و با روی کار امدن حکومتی که با رای مستقیم مردم انتخاب شد، اقداماتی جهت تحقیق و تفحص پیرامون ادم ربایی های اشکار، شکنجه ها و اعدام شهروندان توسط نظامیان صورت پذیرفت، لیکن به سبب مخفی کاری، فعالیت های ثبت نشده ی گروه های شبه نظامی ای که عامل این شکنجه ها بودند و بازنشدن درب بسیاری از شکنجه گاه ها تا به امروز، حصول توافق بر سر تعداد دقیق ناـ پدیدشدگان محال می نماید، گرچه امار غیر رسمی عددی میان ۹۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر را نشان می دهد[i]. فیلم روایت رسمی The Official Story ساخته ی لویس پوئنزو(۱۹۸۵) نگاهی گذرا دارد به شکنجه و دژخویی ای که هزاران زن، مرد و حتی کودک در این دوره متحمل شدند، کودکانی که در بازداشت ـ گاه های مخفی متولد شدند و اکنون نام خانوادگی شکنجه گران مادرانشان را بر خود دارند[ii].

ناـ پدیدشده ها در بسط ترس مجرمانه بسیار موثر بودند، بسیاری از ادم ربایی ها در روشنایی روز و پیش چشم همه صورت می گرفت و قربانیان نیازی به مقاومت در برابر نظامیان نمی دیدند. امارهایی که بعدها منتشر شد نشان داد بیش از نیمه از ربوده شدگان بی گناهانی بودند که به سبب مناسبات خانوادگی یا اشنایی با مضنونین به خراب ـ کاری بازداشت می شدند. اما ان چه حیرت انگیز می نماید ان که، علی رغم تاثیر ترور خودسرانه در القای سکوت بر تمامی ارکان حوزه ی عمومی، خواست جمعی کمتر از بیست زن شجاع برای مطلع شدن از سرنوشت فرزندان ربوده شده شان، نقش به سزایی در سرنگونی نظامیان ایفا نمود. اعتراض خاموش ان ها، در مقابل سکوت مقامات نظامی، نهایتا، طنینی جهانی یافت، اعتراض ها نسبت به عمل ـ کرد نظامیان ارژانتینی در سرار جهان فزونی گرفت، روندی که سقوط تروریسم دولتی و به دنبال ان انتخاب یک حکومت دمکراتیک را در پی داشت.

کردار “مادران”، ان ها را به این اسم می شناختند، نمونه ای موردی از [فرایند] تملک خواهی، استعمال و [اعمال] تغییرات شکلی بر [مناسبات] مکانی حاکم بر یک وضعیت خاص شهری است که از کرداری شخصی private act منشا می گیرد و به گونه ای ازحساسیت عمومیpublic significance ختم می شود و بدین صورت مرزبندی میان این دو مفهوم، عمیقا، متضاد را مخدوش می سازد. اگر چه [فرایند] مقاومت اشکار مادران، که در شمایل بدنی بی دفاع ظاهر شد، نهایتا، به درانداختن طرحarchitecture ی نیرومند از مقاومت سیاسی منتج گردید، تسلط شان بر میدان را نمی توان هم ـ چون اخرین مرحله ی یورشی قهرمانانه برای فتح دژی تسخیر ناـپذیر در نظر اورد، که این حضور بیش ـ تر به سبب تداومش ـ در بازه ی زمانی ای، نسبتا، طولانی ـ با موفقیت خاتمه یافت، موفقیتی که، صرفا، به سبب نا ـ دیده گرفتن تعمدی از سوی نیروهای امنیتی، عامه ی مردم و رسانه های داخلیnational press حادث گردید. جدا از ان که انان به سبب مادر بودن گونه ای از احترام عرفی را تجربه می کردند، از سوی ناظران بیرونی، یا هم ـ چون زنان کهن سال فاقد جذابیت جنسی در نظر می امدند و یا هم ـ چون زنان طبقه ی کارگر، در شمار فرودستان طبقه بندی می شدند، از این رو حضورشان نه توجهی را جلب کرد و نه تهدیدی را متوجه شان ساخت؛ حکومت ان ها را با نام” زنان دیوانه” می شناخت.

اما میدان می و بارزه های معمارانه اش به مثابه یک عرصه چه تاثیری بر حضور مادران و نیل به اهدافشان داشت؛ میدان می مابه ازای ارژانتینی واشنگتن مال[iii] در ابعادی بسیار کوچک تر و در مکان space ی بسیار متفاوت می باشد: میدانی شهری که پی امد گسترش هم ـ راه با تغییر میدان اسپانیایی ارماس می باشد؛ مکانspace ی که پس از تجمع کریول[iv] ها در ان برای اعلام استقلال از اسپانیا در می ۱۸۱۰ به پاس ـ داشت اتحاد ملی بنا شد.اهمیت ملی و فراملی میدان به مثابه ی عرصه ی ظهور عمومی ارژانتینی ها بر کسی پوشیده نیست. مبتنی بر اردینانس های سرخپوستی Laws of Indies[v]، دو سوی ان با ساختمان های کابیلدو Cabildo؛ شورای شهر دوران استعمار، و کلیسای جامع کاتولیک محاط گردیده است، البته امروزه شاخص ترین ساختمان میدان بنای نئوکلاسیک کاسا رسادا Casa Rosada؛ کنگره، می باشد[vi].

تا سال ۱۸۸۴ تمامی مراسم نظامی، اعدام ها و بازارهای عمومی در میدان برگزار می شد، کوتاه زمانی پس از ان که ساختمان های مهم شهری ای هم ـ چون کنگره، وزارت خانه های امور اقتصاد و دارایی و وزارت رفاه، تکمیل شده بودند، زمانی که Torcuao de Alvear ؛ شهردار اریستوکراتیک بوینس ایرس، سمت شهرداری بوینس ایرس را بر عهده داشت[حد فاصل ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۷] ، بازـ سازی مرکز شهر مبتنی بر گزاره های هوسمان به مورد اجرا گذاشته شد. عنصر غالب طرح Alvear خیابان می Avenida de Mayo[vii] ؛ محوری شرقی ـ غربی که کنگره و کاسارسادا را رو به روی یک ـ دیگر قرار می داد[viii]، بود، چنین بازـ نمود متین و مستدل شهری ای از تعادل دولت مدرن و انتخابی فقط به واسطه ی گونه ای از پاک ـ سازی اگاهانه دکه های پراکنده در میدان و کوتاه کردن بال های جانبی wings کابیلدو به میزان نصف میزان اولیه شان محقق گردید. امروز محوطه ی فشرده immediate میدان، بخش مالی ـ اداری و معروف ترین خیابان تجاری شهر(فلریدا Florida ) را در خود جای داده است. این محورthoroughfare پیاده و غالبا مملو از جمعیت، خیابان می را [با جهت گیری شمالی ـ جنوبی] به، دیگر میدان اصلی شهر، میدان سن مارتین متصل می کند. ابلیسکی که به سال ۱۸۸۱ به یادبود اولین تلاش ها برای استقلال در میانه ی میدان بنا شد در همین دوره ولی در شمایلی بلند ـ تر بازسازی و به میانه ی محور تعریف شده حد فاصل ساختمان کنگره و کاسارسادا منتقل گردید، تا در موقعیت position جدید به استعاره ای از توازن قوا تبدیل گردد.

تصویر حالا شناخته شده ی حلقه ی زنانی با روسری هایی سفید در حال چرخ زدن پیرامون هرم میMay Pyramid نضج گرفته از تلاش هاشان برای ملاقات با مقامات حکومتی بود. ان ها اول بار، خسته از تمامی تلاش های ناکام برای یافتن فرزندان و هم ـ سران گم شده شان، هم ـ دیگر را در وزارت کشور ملاقات کردند، در وزارت ـ خانه دفتری کوچک جهت به جریان انداختن پرونده ی کسانی که حکم احضار به دادگاه دریافت کرده بودند تاسیس شده بود. آزوسنا ویلافلر ویسنته؛ زنی شصت ساله در میان دیگر مادران، با اشاره به این نکته که “ما این جا کاری نداریم”، رو به دیگران می گوید” ما باید به میدان می برویم، وقتی تعدادمان افزایش یافت برای تعقیب وضعیت گم شدگانمان به کاسارسادا خواهیم رفت و با رییس جمهور ملاقات خواهیم کرد[۶]”. در ان زمان، از برگزاری هر گونه تظاهرات مردمی ای که در زمان حکومت خوان پرن، توسط اتحادیه های کارگری و، غالبا، با جهت گیری حمایت از سیاست های او ترتیب داده می شد، شدیدا، جلوگیری به عمل می امد و تجمعات بیش از دو نفر، انا، توسط نیروهای امنیتی همیشه حاضر در میدان متفرق می گردید. سیزده زنی که هسته ی اولیه ی گروه را تشکیل می دادند برای راحت ـ تر پیداکردن یک ـ دیگر روسری سفید به سر کردند، ان ها قرار گذاشتند هر پنج شنبه، پس از پایان روز کاری با حضورشان در میدان، زنان مبتلا به مصیبتی شبیه به خودشان را به پیوستن به گروه ترغیب نمایند؛ با توجه به این که می دانستند، کاملا، تحت نظر هستند، در گروه های دو تایی حرکت می کردند و هم پیمایان خود را نیز نوبه ای عوض می کردند تا بتوانند اطلاعات خود را با ان ها مبادله نمایند، حضور ممتد ان ها، ان گونه که پیش ـ تر بدان اشاره شد، نهایتا، توجه رسانه های بین المللی و سازمان های حقوق بشری را جلب نمود، یکی از این سازمان ها دفتری را فراهم اورد که توانستند در ان به صورت خصوصی گرد هم ایند، علی رغم امکان نقل مکان به جایی امن تر، باز هم مادران حضور نمادین خود در میدان را در فرم راه ـ پیمایی خاموش به دور هرم می حفظ کردند، این فرم حرکتی ـ که به واسطه ی مناسبات و تداعی های جنسی و فرهنگی حاکم بر جامعه ارژانتین تقویت می گردید[ix] ـ به مرکزیت امر نمادینی the symbolic focus تبدیل گردید که از یک واکنش ساده به احضار پلیس اغاز و به گرد ـ هم ـ ایی زنان ختم گردید.

مادران به پیروی، و با اقتباس، از چند زنی که برای حضور در محوطه ی کلیسای باکره ی لوان the Virgin of Lujan’s sanctuary جهت شرکت در مراسم مذهبی، شال های فرزندان ربوده شده شان که نام ان ها بروی شان حک شده بود را به عنوان سربندی انتخاب کرده بودند تا از “دیگر” زنان محجبه حاضر در مراسم متمایز شوند، روسری های سفید به سر کردند؛ پوششی که می توان از ان به عنوان شمایل اولیه و بنیادین یک معماری اشنای ممزوج با تن[x] نام برد، با ادامه حضور در میدان، مادران گامی به پیش نهادند و سایه نماهایی مقوایی و تمام قد از فرزندان و هم ـ سران ربوده شده شان ساختند و نام ناـ پدیدشده گان را به صورت اشباحی خالی بر روی این بدن های نمادین ممهور ساختند.

تا ۱۹۸۲ نظامیان ثابت کردند از توانایی لازم برای ادره ی مملکت برخوردار نیستند، ان ها نتوانستند تورم افسارگسیخته ی ۱۰۰۰ درصدی در سال را کنترل کنند؛ هم زمان با این کم ـ بودها ارائه ی خدمات اولیه به واسطه ی اعمال فشارهای اتحادیه های کارگری پرونیستی که هم ـ چنان قدرت مند باقی مانده بودند، تقریبا، مختل شد، با درپیش گرفتن سیاست عدم تعلق مالیات بر کالاهای وارداتی بسیاری از صنایع داخلیlocal industries به سبب ورود بی حدوحصر این کالاها در استانه ی ورشکستگی مالی قرار گرفته بودند، مضاف بر این ها، در همین سال ها، حکومت نظامی خود را درگیر جنگی، نهایتا، ویران گر با بریتانیای کبیر بر سر جزایر فالکلند/مالویناس نمود، بریتانیای کبیر به کمک ماهواره های اطلاعاتی ایالات متحده و تسلط دریایی بر ارتش ارژانتین، با تلفاتی بسیار پایین جنگ را به نفع خود پایان داد، تلفات بسیار بالای نظامیان در جنگ برای حکومتی که با پخش فیلم های قدیمی، صرفا، پیروزی در جنگ را برای اذهان عمومی به نمایش گذاشته بود چیزی جز رسوایی به بار نیاورد، اعتراض های مردمی برای ترک مخاصمه بالا گرفت، روند امور، نهایتا، به سقوط حکومت نظامیان انجامید، به دنبال سقوط حکومت نظامیان، مادران تبدیل به پای ثابت تمام جشن های سقوط دیکتاتوری شدند که در میدان می برگزار می گردید، سربندهاشان کنارهم خیمه گاهی به گستره ی شهر خلق می کرد، رژه ی دورانیcircular march ان ها، هم ـ چون یادمانی زنده living memorial برای پی گیری خواستشان که همانا صدور قرار تعقیب قضایی کامل و مجازات تمامی کسانی است که مسبب ناپدیدشدن فرزندان و هم ـ سران شان بوده اند تا امروز ادامه دارد.

پس از انتخاب حکومت دمکراتیک، رهبران نظامی برخلاف خواست اکثریت در یک دادگاه عادی و نه نظامی محاکمه شدند، احکام صادره تعداد معدودی از ژنرال ها را به چندسال حبس محکوم کرد و مابقی پرسنل تحت پی گرد نیز از اتهامات مبرا شدند، با وجود ان که عفوعمومی بخش کثیری از متهمان به شدت مورد اعتراض مادران ناـ پدیدشدگان و دیگر سازمان های حقوق بشری قرار گرفت، اما ادامه اعتراض ها از سوی بسیاری عملی تفرقه افکنانه تلقی گردید، معهذا مادران و سازمان وابسته به مادربزرگ ها به شدت پی گیر یافتن گزارش هایی درمورد ناـ پدیدشدگان شدند و برای بازگرداندن فرزندان و نوه هاشان سخت جنگیدند. بعدها، بیش از یک دهه پس از استقرار دوباره ی حکومتی دمکراتیک، در اوایل سال ۱۹۹۵، یک ستوان بازنشسته ی ارتش به نقش خود در پرتاب کردن بازداشت شدگانی که هنوز جان داشتند از هلیکپتر بر فراز اقیانوس اعتراف کرد و از دیگر هم قطاران خود نیز خواست که مانند او در انظار عمومی به نقش خود اعتراف نمایند. مادران دوباره به میدان امدند اما این بار پرچم هاشان به پارچه ای عظیم تبدیل شده بود که هم ـ چون دریایی خشمگین و پرخروش بر فراز دست هاشان به موج در می امد.

ساختار ایینی formal structure این گونه از کارکردها، توانایی شان در دوباره به بازی گرفتن re-functionalize فضاهای موجود شهریexisting urban spaces و هم چنین استفاده از پتانسیل بصری مستتر در عناصر صحنهsupporting stage properties نمایش همگی در افرینش عرصه ی عمومی نقش دارند. بر همین روال است که مادران توانستند(همان گونه که رقصندگان، شعبده بازان و بازی ـ گران، صحنه را با توانایی شان در تحمیل establish حضورشان کنترل می نمایند) یکی از فضاهای مهم شهری را با [تحمیل] حضورشان تحت کنترل دراورند، حضوری که هم نمود/حامل خشم و نفرت است نسبت به صحنه ای که حضارaudience حاضر [با غیبتشان در حوزه ی عمومی] به نمایش می گذارند و هم بازی گرفتنactivating از این صحنه ی خالی است، تا به تعبیر هنری لفور Henri Lefebvre بدن ها با تعریفِintroducing راستا direction ، چرخش rotation، جهت گیریorientation وحضور occupation و هم چنین با سازمان دهی مکانی topos به کمک علائمgestures ، اثار/نشانه ها traces و نمادها/نمایه هاmarks به کار تولید فضا ایند[۷].

ان چه [همیشه و مواکدا]از مباحث مطرح پیرامون مرگ عرصه ی عمومی حذف می شود اذعان به اگاهی از عدم توان مندی معماری در ارائه ی مردم/افکار عمومی the public به مثابه کامیونیتی ای زنده، فعال و خود تعیین کننده می باشد، روایت های جاری با ابراز تاسف صرف نسبت به جای ـ گزینی میدان ها(که گویی هسچ ـ گاه برای امریکایی ها استفاده ای نداشته است) با فروش ـ گاه ها، پارک های موضوعیtheme parks و فضاهای مجازی نشان داده اند که بدون توجه به گونه ی عمل اجتماعی ای که می تواند محیط را زیست پذیر سازد و مفهومش را تغییر دهد، بیش ـ تر بر عرصه ی کالبدی physical space ظهور عمومی متمرکزند، حال ان که این نگاه به عرصه ی کالبدی(علی رغم احراز توان ایده ئلژیکش برای در برگیری توده ای ظهور عمومی همه احاد ملت بدون توجه به رنگ، طبقه، سن و جنس شان) کوتاه زمانی پس از ان که طبقاتی خاص از جامعه چرایی طردشان از[حوزه] زیست اجتماعی را مورد پرسش قرار می دهند و داعیه دار حضور در ان و تاثیرگذاری بر ان می شوند مشروعیتش را از دست می دهد. داعیه ی این مطرودین دست ـ رسی [به] و ظهور [در] امر تولیدthe production و بازنمایی عرصه ی عمومی است. چه خواست این مطرودین در شمایلی کالبدی محقق گردند و چه در شمایلی مجازی، پی ـ ایند مناسبات ان ها با قدرت بر این گزاره پافشاری می کند که حوزه عمومی محصول گفتمان عمومی است؛ محصول رابطه ای ناـ مکشوفinextricable حادث میان عمل اجتماعی و عرصه ی کالبدی است وبه هیچ وجه نمی توان ان را ملک طلقexclusive territory معماری دانست.

 

 

این ترجمه پیش از این در سال ۱۳۸۷ در شماره های ۵۷۷ و ۵۷۸ روزنامه کارگزاران به چاپ رسیده است:

Susana Torre, “Claiming the Public Space: The Mothers of Plaza de Mayo” in Gender Space Architecture, Jane Rendell, Barbara Penner and Iain Border eds. Routledge, London New York, 2000. (p.140)

 

نویسنده : متولد ۱۹۴۴ ـ پوان ـ ارژانتین، او دیپلم معماری اش را از دانش ـ گاه بوینس ایرس دریافت می کند و در همان دانش ـ گاه به تدریس برنامه ریزی شهری می پردازد، وی که از ۱۹۶۸ به این سو ساکن امریکاست،حدفاصل سال های ۱۹۷۸-۸۴ از اعضای ارشد Architectural Studio of New York بوده است، مدیریت کالج معماری برنارد در نیویرک، ریاست مدرسه طراحی معماری و طراحی محیطی پارسنز، مدیریت اکادمی هنر کرانبرک و استادیاری دانش ـ گاه کلمبیا از دیگر سمت های دانش ـ گاهی توره می باشند، وی تجربه ی تدریس در دانش ـ گاه های ییل، مونترال، سیدنی و کسل را نیز داراست، اوکه از موسسان ارشیو جهانی زنان در معماری است حدفاصل سال های ۱۹۸۵-۹۵ عضو افتخاری شورای مشورتی این موسسه در دانشگاه ویرجینیا تک بوده است و ویراستاری و نگارش مقدمه ی کتاب “زنان در معماری امریکایی” را در کارنامه ی حرفه ای خود ثبت کرده است.