انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جهانی‌شدن و فیلم مستند؛ به سوی نمایش فرهنگ‌های محلی

همراه با گسترش روزافزون فناوری‌های صوتی – تصویری، اقبال مخاطبان و سرمایه‌گذاری شرکت‌های مختلف از گوگل تا تلویزیون‌های ملی، مستندهای عظیم و پرهزینه‌ای در سال‌های اخیر ساخته شده‌اند. مستندهایی که ضمن ارائه‌ی کیفیت تصویری چشم‌گیر با دست گذاشتن بر روی موضوعات بزرگ‌مقیاسی همچون کره‌ی زمین یا عجایب فرهنگی سرتاسر گیتی شکل جدیدی از بیان سینماتوگرافیک ایجاد کرده‌اند. در این بین مستندهایی همچون (Human (2016)، Samsara (2011 و (Baraka (1992 از جهت موضوع‌شان قابل رده‌بندی در یک گونه‌ی مشخص هستند. در این مستندها گونه‌گونی نوع انسان با تمرکز بر فرهنگ‌ها و جوامع «حاشیه‌ای» و «دور» (به ویژه در باراکا) و مقایسه‌ی آن‌ها با شکلی از فرهنگ که امروز خود را فرهنگ جهانی می‌نامد (خاصه در سامسارا) در کنار توجه به طبیعتی «وحشی» و «عاری از تأثیر فرهنگ» تصویر شده است. با این حال در این‌گونه مستندها- در چگونگی ساخت‌شان، زمینه‌هایی که امکان ساخت آن‌ها را فراهم کرده و در عین حال موضوعی که نمایش می‌دهند، و رابطه‌ی این موارد با یکدیگر نکته‌ای نهفته است. این یادداشت در پی فهم این رابطه با تکیه بر آموزه‌هایی است که نظریه «جهانی‌محلی‌شدن» در دسترس ما می‌گذارد.
ساخت و نمایش این مستندها مستلزم شرایطی است که جز با آن‌چه جهانی‌شدن فراهم ساخته میسر نیست. بودجه و تأمین مالی از سوی شرکت‌ها و نهادهای ملی و فراملی، حمل و نقل و حضور در پهنه‌های سرزمینی مختلف در بازه‌ی زمانی تعریف‌شده، ساخت و سفارش دوربین‌هایی که صرفاً برای تصویربرداری از این مستندها طراحی و ساخته می‌شوند، نمایش در چند کشور مختلف و همزمان بارگذاری در یوتیوب همه مواردی هستند که از پیش شکل گرفته‌اند و لزوما عناصری سینمایی و هنری نیستند اما شکل‌گیری آن‌ها و حضور هم‌زمان‌شان در یک «جهان واحد و متصل» ساخت این نوع از مستندها را امکان‌پذیر کرده‌ است. بر همین اساس، این مستندها نمادهایی از دنیای جهانی‌شده هستند. مخاطبانی که آن‌ها را بر پرده‌ی سینما یا صفحه لپ‌تاپ یا تلویزیون‌شان می‌بینند در حال تماشای فرایند جهانی‌شدن هستند.
سرمایه‌گذارانی که این مستندها را تولید می‌کنند عمدتاً سرمایه‌گذارانی فراملی یا چند ملیتی هستند که اساساً خودشان را درون «مرزها»، اعم از مرزهای ملی و محلی، تعریف نمی‌کنند یا شرکت‌هایی هستند که پدیده‌های انتزاعی محسوب می‌شوند، همچون گوگل که هرچند در مکان به‌خصوصی واقع شده اما گوگل را نمی‌توان با محل قرارگیری‌اش تعریف کرد. جریان سرمایه‌ی این شرکت‌ها که با اتصال نقاط دنیا به یکدیگر شکل می‌گیرد و حجم عظیم تولید ارزش‌شان با شکل دادن به نقاط جدیدی که در دنیای سایبر وجود دارند؛ توانایی تأمین بودجه‌ی کلان ساخت این مستندها را فراهم می‌کند. همچنین الگوی فراملیتی بودن مشارکت برای خلق ثروت را می‌توان در فرایند ساخت این‌گونه مستندها نیز مشاهده کرد، که در آن عواملی از ملیت‌های مختلف در فرایند ساخت یک اثر، که همچون پول نمی‌توان آن را درون مرز خاصی تعریف کرد، مشارکت دارند.
امکان ساخت اثری که هویت‌اش را به یک جا و مکان ویژه‌ محدود نکرده باشد، همچون فیلم‌های سینمایی یا مستندهایی که مکان فیلم‌برداری و وقوع داستان در آن‌ها اهمیت زیادی دارد، و همزمان ضمن نمایش حضور خود در مکان‌های مختلف و متعددی به گستره‌ی «کل دنیا» بتواند روایت مشخص و واحدی تولید کند از خصایص دیگری است که شرایط تحقق‌اش تا پیش از این فراهم نبوده است. مکان‌ها در سینما، در قالب لوکیشن‌ها، نقشی اساسی در انتقال معنا و منظور کارگردان دارند. وقوع داستان یا بیان روایت در هر لوکیشنی امکان‌پذیر نیست. کارگردانان بخش بزرگی از وقت‌شان را صرف انتخاب لوکیشن می‌کنند تا مکانی بیابند که داستان و روایت‌شان در آن طبیعی و واضح باشد و داستان بتواند خود را در آن «بگنجاند». این درحالی است که در مستندهای مورد بحث‌مان کارگردان در پی القای این دعوی است که مخاطب در حال تماشای تصویرهایی از سراسر گیتی است؛ دنیا، «خانه»‌ی واحدمان، لوکیشن فیلم است. چنین تضادی چگونه ممکن شده است؟ بیان یک داستان و یک روایت از خلال مکان‌های متعدد و متضاد، از صحرای آفریقا تا آسمان‌خراش‌های منهتن، در شرایطی امکان وقوع دارد که «تصور» و «فهم»مان از دنیا تصورِ یک «کل واحد» باشد. چنین تصور و فهمی پیش‌شرط ساخت این گونه مستندهاست که این نیز همچون موارد دیگر مستقل از دنیای هنر پیش از آن شکل گرفته بود. نقشه‌های جغرافیایی – سیاسی که کل دنیا و کل کشورهای دنیا را در یک تصویر واحد و کوچک نشان می‌دهند، گسترش رسانه‌های جمعی که جنگ خلیج فارس را به صورت زنده پوشش می‌دهند تا رئیس جمهور آمریکا و مردمان دیگر هر دو همزمان از وقوع چیزی در آن سوی دنیا مطلع شوند و همچنین با گسترش روزافزون سطح دسترسی به اینترنت مرزهایی که تا پیش از این از دنیا چیزی قسمت‌شده و جزء جزء ساخته بودند فروریختند و از دنیا مکان واحدی ساختند که در آن فضا و زمان دیگر عواملی برای جدایی و تفاوت نیستند. فهمی از دنیا که تحت تأثیر این شرایط برساخته می‌شود شرایط لازم برای چنین مستندهایی فراهم می‌کند تا دنیایی را که یک کل واحد می‌دانیم در یک قاب تصویری یک تا دو ساعته روایت کنند.
این مستندها از یک‌سو نتیجه و پیامد وجوه خاصی از جهانی‌شدن هستند، آن‌چنان که در بالا ذکر شد، و از سوی دیگر خودشان وجه دیگری از فرایند‌ جهانی‌شدن را تولید و تقویت می‌کنند و آن موضوعی است که نمایش می‌دهند. در این سه مستند اشاره‌شده نقطه‌ی تمرکز بر فرهنگ‌های «محلی» و «غریب» است. جهانی‌شدن که به در هم فشرده‌شدن زمان و مکان تعریف شده در خوانش‌هایی که امروزه کمتر محل ارجاع‌اند و اعتبارشان مخدوش شده عبارت بود از فرایند گسترش فرهنگ غربی به پهنه‌های سرزمینی جدید و جانشینی بر فرهنگ‌های محلی و بومی به واسطه‌ی تکنولوژی‌های ارتباطی‌ای که این فرصت را فراهم می‌کنند. در این نگرش با گسترش هرچه بیشتر فناوری‌ها و حضورشان در سراسر دنیا و در نتیجه‌ی آن تعمیق حضور فرهنگ غربی، که به فرم‌های خاصی فروکاسته شده، فرهنگ‌ها و شیوه‌های محلی زندگی اجتماعی به نفع رقیب پرتوان کنار گذاشته می‌شوند. این نگرش از جهانی‌شدن با نگرش‌ها و نظریات جدیدتر اصلاح شده و تبیینی دیگر از فرایند جهانی‌شدن در چند دهه‌ی اخیر ظهور کرده است. نظریه‌ی جهانی‌محلی‌شدن از جمله‌ی این نظریات بدیل است که جهانی‌شدنِ امروز و ویژگی مشخص آن را نه جهانی‌شدن به معنای غربی‌شدن که جهانی‌محلی‌شدن می‌داند. در این نظریه، امر عام و امر خاص، همگنی و ناهمگنی، امر جهانی و امر محلی در ارتباطی متقابل هستند و از خلال رابطه‌ی آن‌ها در بستر دنیای واحد و متصلِ امروز، فرهنگ‌هایی جهانی‌محلی شکل می‌گیرند. فرهنگ‌هایی که در آن‌ها امر محلی بسیاری از چیزهایی که جهانی محسوب می‌شوند را در برمی‌گیرد و امر جهانی توسط تعداد زیادی از مردم محلی در بستر خاص محلی دوباره شکل می‌گیرد. در نتیجه، جهانی‌شدن نه تنها به معنای یکدست‌سازی و امری ثابت و از پیش‌ مشخص نیست، بلکه، ناظر بر امری پویا، مشروط و حاصل نحوه‌ی خاص رابطه‌ای است که با موقعیت محلی برقرار می‌کند.
با چنین تحلیلی است که می‌توان به فهم چرایی و چگونگی افزایش ساخت، نمایش و استقبال از این‌چنین مستندها نائل آمد. مستندهایی که حاصل تکنولوژی‌های جهانی‌ساز و پیامدهای جهانی‌شدن هستند اما همچون صدای فرهنگ‌های محلی و انسان‌های کمتر دیده‌شده عمل می‌کنند. با این مستندها، فرهنگ‌ها و انسان‌هایی که تصور می‌شود زیر فشار جهانی‌شدن دیگر وجود ندارند، حضور خود و تداوم زندگی‌شان را با کمک همان جهانی‌شدنی که قاتل‌شان فرض می‌شد اعلام می‌کنند و خود را بخشی از جهانی نشان می‌دهند که روز به روز به مکانی واحدتر تبدیل می‌شود در حالی که قابلیت این را هم دارد تا روز به روز بر تنوع و تفاوت خود بیافزاید. بر همین اساس است که می‌توانیم صحرای آفریقا و آسمان‌خراش‌های منهتن، کارخانه‌های عظیم تولید گوشت و خانه‌های ساخته‌شده از بامبو را در یک سکانس ببینیم و همچنان جهان و انسان را تشخیص دهیم.
نام‌گذاری این مستندها بخش دیگری از ویژگی‌های جهانی‌محلی آن‌ها است. مستندهایی مثل Home (که در این یادداشت کمتر محل ارجاع ماست) و به ویژه Human با انتخاب نام‌هایی همه‌شمول و وحدت‌بخش در حالی که تصاویری از تنوع و تفاوت و دیگربودگی نمایش می‌دهند؛ امر عام را تکه‌تکه می‌کنند و آن را در موقعیت‌ها و شرایط متنوع و متکثر قرار می‌دهند. با این کار، نشان می‌دهند که امر عام (همچون انسان یا فرهنگ) به معنای یکسان‌بودن آن نیست و می‌تواند، آن‌چنان که با تصاویرشان نشان می‌دهند، توسط امر خاص شکل بگیرد. از دیگرسو، مستندهایی مثل Samsara و Baraka با برگزیدن نامی خاص و محلی به شکلی معکوس به همان نتیجه‌ای می‌رسند که مستندهای قبلی با نام‌های عام به آن رسیده بودند. سامسارا واژه‌ای سانسکریت است به معنای «چرخِ همیشه دوارِ زندگی» که مراد از آن اصل و انرژی حیات است که به زنجیره‌ی زندگی‌ها و تناسخ‌های پی در پی امکان می‌دهد و مانع از ختم زندگی با مرگ می‌شود. این واژه از مجموعه واژگانی است که بعدها تحت عنوان «هندوییسم» توصیف‌گر آیین مردمان هندو شد. در کنار سامسارا، واژه‌ی باراکا نیز واژه‌ای خاص و محلی است که در زبان‌های عبری و عربی کاربرد دارد. ترجمه‌ِی آن به فارسی، برکت، حاوی معنای سعادت، افزایش، زیادت، فزونی و کثرت خیر است. انتخاب این نام‌های محلی و خاص و نمایش تصویری از فرهنگ‌ها و انسان‌ها که علارغم تفاوت‌ها به چیزی واحد و عام اشاره دارند و انسان و فرهنگ‌اش را نشان می‌دهند؛ همان فرایندی است که نظریه‌ی جهانی‌محلی‌شدن آن را عام‌شدن امر خاص می‌نامد. فرایندی که در آن چیزهایی از فرهنگ محلی از موقعیت خاص و محدود خود فراتر می‌روند و بخشی از تجربه‌ی جهانی را می‌سازند و افرادی از دیگر فرهنگ‌ها و موقعیت‌های خاص را به تجربه‌ی آن وامی‌دارند.
چنین خوانش یا تحلیلی از این مستندها هرچند می‌تواند ابعاد تازه‌ای برای فهم آن‌ها داشته باشد اما در عین حال در صورتی که صرفاً نگرشی تک‌ بعدی به آن‌ها داشته باشد خالی از نقد نخواهد بود. هرچند جهانی‌شدن و فرایندهای هم‌ارزی چون گسترش سرمایه‌داری صنعتی و اقتصادی توانسته نتایجی که در این یادداشت ذکر شد در برداشته باشد اما این نباید به معنای نادیده انگاشتن زبان‌ها و فرهنگ‌هایی باشد که در چند دهه‌ی اخیر با شتاب زیادی راه نابودی پیش گرفته‌اند. همچنین علارغم اینکه مستندهای نام‌برده می‌توانند در حکم صدایی برای فرهنگ‌ها و انسان‌های حاشیه‌ای باشند قابلیت این را هم دارند تا آن‌ها را به موضوعاتی «فانتزیک» و «جالب» برای ساخت اثر هنری و جلب توجه مخاطبان تبدیل کند. درنتیجه، هر نوع تحلیلی باید ابعاد مختلف موضوع را در نظر بگیرد، هرچند توازن متعادلی نخواهد یا نتواند میان آن‌ها برقرار کند.