از اواخر فروردین ۱۴۰۴، پس از فراز و فرودهای زیاد خوشبختانه مذاکرات ایران و آمریکا برای رسیدن به توافقی بر سر «مسئله هستهای» ایران و از میان برداشتن تحریمهای اقتصادی در عمان آغاز شد. این مذاکرات در حالی صورت میگرفت که پیش از این قطعنامه «برجام» (برنامه جامع مشترک) در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴(۲۰۱۵) به تصویب کشورهای اروپای غربی، آمریکا، روسیه و چین رسیده بود و به خوبی پیش میرفت؛ اما با انتخاب دونالد ترامپ، او صرفاً از سر یک واکنش غیرمنطقی و برای ارضای جنگطلبان واشنگتن و جنون خودبزرگبینی خویش، روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷(۲۰۱۸) رسماً از آن خارج شد بدون آنکه هیچ راهحل جدیدی پیشنهاد کند. کشورهای اروپایی نیز برغم آنکه مایل بودند این قطعنامه که حاصل تلاش سخت چندین ساله بود، ادامه یابد، هر کار ممکن را کردند که بتوانند آمریکا را از لحاظ مالی دور بزنند، ولی به دلیل وابستگی کامل سیستم بینالمللی به دلار این کار ممکن نبود. نتیجه، روی کار آمدن تندروها و جنگطلبان در همه جبهههای مختلف و به ویژه دمیده شدن به آتش مخالفان «برجام» و خصومت با غرب در ایران بود که صرفاً چین ، روسیه و کاسبکاران تحریم از آن سود میبردند و در نتیجه فشار اقتصادی کمرشکن به کشور وارد شد که تا امروز درونش هستیم و هر روز شدت میگیرد. فقر ِ گسترده، افزایش فساد، افزایش شدید نارضایتی تمام اقشار مردم، خُردشدن طبقه متوسط و بالا رفتن اختلاف طبقاتی و ادامه و بدتر شدن فضای بسته اجتماعی آب به آسیاب همه دشمنان سربلندی این پهنه ریخت و بهای مبارزه برای حقوق مردم را جوانانی دادند که قربانی ناآرامیهایی گسترده در ایران شدند. همین دشمنان نیز از آن زمان تا امروز تلاش کردند و میکنند نه فاصله و مخالفت مردم و نهادهای ساختاری کشور را بیشتر کنند، بلکه آن را به حدی رساندند که خودشان بتوانند در زمان لازم از بیاعتمادی عمومی همه نسبت به همه سوء استفاده کنند و کار را به جنگی تمام عیار و زیر و رو کردن سیستم برسانند که امروز در این مسیر حرکت کرده و گامهای بلندی برداشتهاند تا صلح را لگدمال و امکان ناپذیر کنند.
متاسفانه به مدت کوتاهی پس از خروج آمریکا از «برجام»، بیماری کرونا نیز امواج مخرب خود را آغاز کرد که بر شدت بحران افزودند و سرانجام زمانی که رئیس جمهور جدید آمریکا، بایدن، بر سر کار آمد (۲۰۱۶) با تغییراتی که در سیستم ژئوپلیتیک روی داده بود، توان بازگشت به برجام را نداشت و نیاز به تغییرات زیادی بود، و آنقدر در این کار تعلل کرد تا نتانیاهو، با یک کابینه راست افراطی (راستترین کابینه تاریخ اسرائیل) بر سر کار آمد. و پس از فاجعه هفتم اکتبر ۲۰۲۳ (پاییز ۱۴۰۲) که بیکفایتی همین کابینه از دلایل اصلیاش بود، جنایات جنگی خود را در غزه آغاز کرد که تا امروز بیش از پنجاه هزار نفر را به کشتن داده است. به همین دلیل با دادخواست آفریقای جنوبی، دادگاه بینالمللی جنایات جنگی در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ رای خود را علیه سردمداران اسرائیل به اتهام اقدام در جهت نسلکشی صادر کرد. از این زمان که سپس با آرای دیگر همین دادگاه تکمیل شد، چندین شخصیت رده نخست دولتی در اسرائیل و از جمله شخص نتانیاهو به نسلکشی متهم و تحت پیگیرد بینالمللی قرار گرفتند. و جالب آن است که تا پیش از آغاز جنگ جدیدی که اسرائیل (پس از بمبارانهایش در منطقه اشغالی، لبنان، سوریه و یمن) آغاز کرد و هنوز امروز جزو مهمترین اخبار جهان است، تراژدی نسلکشی با قحطی و جابهجایی اجباری و اشغال پهنه غزه آغاز شد که در آن بیش از دو میلیون انسان که اغلب زن و کودکاند، حتی از آب و غذا محروماند و در شرف مرگ تدریجی هستند.
نوشتههای مرتبط
از این رو آغاز جنگی جدید در خاورمیانه، برای نتانیاهو و به ویژه کشیدن پای دونالد ترامپ و آمریکا در این جنگ بهترین فرصت را به او میداد و میدهد که حال در هفت جبهه مختلف با پول و کمک غرب و به ویژه آمریکا بتواند بدون هیچ هدف مشخصی و با بدترین جنایات جنگی صرفا برای حفظ تعادل شکننده سیاسی خویش در کشور اسرائیل که به شدت دچار بحران و دو دستگی درونی شده، و برای خلاصی از کمیته حقیقتیاب هفتم اکتبر و جرایم فساد مالی پیشینش، به جنگ ادامه دهد. در این میان دونالد ترامپ با بلاهتی که در تاریخ آمریکا برای یک رئیس جمهور بیسابقه بوده است، در دام او افتاد و در حالی که با ایران بر سر میز مذاکره بود، یکباره و تلویحا به وی اجازه داد (و البته برخی معتقدند که بدون اجازه که بعید به نظر میرسد) به ایران در خرداد ۱۴۰۴، حمله کند.
حمله به ایران همانگونه که از سفرا تا نخست وزیر پیشین اسرانیل ایهوت المرت و حتی گروهی از راستترین چهرههای رسانهای آمریکا و انگلستان (از تالکر کارسون تا پیرس مورگان) به آن اشاره و تاکید دارند و البته شخصیتهای دانشگاهی مستقل و بسیار معتبر آمریکایی نظیر جان مرشایمر و جفری ساکس در این روزها دائما آن را تحلیل میکنند. بدین ترتیب اسرائیل وارد جنگی تمام عیار علیه ایران شد که با نقض آشکار قوانین بینالمللی همراه بوده است. برتران بدیع استاد برجسته ژئوپلیتیک در فرانسه، مستقیماً اروپا و سایر کشورهای قدرتمند را همین دیروز زیر انتقاد گرفت که از بیش از صد و هشتاد کشورعضو سازمان ملل تنها به این کشور (اسرائیل) اجازه میدهند که هرگونه میخواهد معاهدات بینالمللی را (در حمله و کشتار غزه و سپس در حمله به ایران) زیر پا بگذارد.
در این میان موضع نتانیاهو و بلاهت ترامپ خیرهکننده هستند: نخست وزیر اسرائیل در تمام این مدت تلاش کرد که هرکسی با سیاست او مخالف است را به مخالفت با موجودیت اسرائیل به عنوان دولت متهم کند، یا به او مُهر یهودستیزی و نژادپرستی و طرفداری از حکومت ایران بزند. در حالی که امروز در سراسر جهان مهمترین چهرهها و متفکران یهود، از تاریخدانان و دانشگاهیان (نظیر ایلان پاپه، جودیت باتلر) تا شخصیتهای مذهبی یهودی، نتانیاهو را متهم میکنند که در حال بدنام کردن یهودیت . زدودن اخلاق یهودی از سیاست است. اگر یهودیان پس از آشویتس گفتند «دیگر، هرگز» منظورشان این نبود که دیگر هرگز آن بلا، فقط بر سر آنها نیاید، بلکه به تمام نسلکشیهای قرن بیستم و قرون بعد اشاره داشتند. اما متاسفانه با آنچه این چند روز در جنگ ایران و اسرائیل شاهدش هستیم نه فقط تاریخ در حال تکرار شدن است، بلکه این مشکل بزرگ به برخی از بزرگترین مشکلات دیگر امروز، یعنی سرنوشت سیاسی پهنه غزه و دستآورد معاهده اسلو (۱۹۹۳) یعنی آغاز فرایند ایجاد دو دولت فلسطینی و یهودی، یا از ادامه جنگ و جنایات پوتین علیه اوکراین جدا کرد؛ همانگونه که باید توجه داشت امروز آمریکا در چه وضعیتی است: گرایش ترامپ به سوی اقتدارگرایی و جنون ناسیونالیسم مسیحی و خشونت سراسری در این کشور در دویست و پنجاهمین سالگرد تأسیسش. در این میان روشن است که کابینه افراطی نتانیاهو کمترین اهمیتی به پیامدهای عمل خود نمیدهد. پیامدهایی که میتواند به جنگی وسیعتر در منطقه و حتی جنگ جهانی و با خطر جنگ جهانی سوم و درگیری اتمی منجر شود. در این میان دولت ایران، اگر عقلانیتی در کار باشد، باید برغم تحریکات روشن نتانیاهو (ولو با حمله به منابع و تأسیسات اتمی و نفتی) تا حد ممکن و تا آخرین حد توان از کشیده شدن جنگ به یک جنگ طولانی، منطقهای و با درگیر کردن آمریکا خودداری کند و برعکس تلاش کند که با پیروی دقیق از حقوق بینالمللی و بر بازگشت در شرایط متعارف و غیر جنگی به مذاکره برای رسیدن به توافق، تاکید کند این بهترین و سختترین پاسخ به تجاوز اسرائیل خواهد بود، وگرنه حملات موشکی هرچند هم بر حق باشند به دلیل همکاری کامل غرب به هیچ نتیجه و فشاری نرسیده و تنها به اسرائیل بهانه خواهند داد که بر شدت حملاتش بر ایران بیافزاید. سخنانی از این دست که «آسمان ایران در دست ما است» دقیقا با هدف کشیدن ایران به حرکتی میدهد که آمریکا را وادار به مشارکت و درگیر شدن در جنگ کند.
صدماتی که در روزها یا هفتههای آینده ممکن است کشور ما بخورد بسیار بزرگ است و باید تمام توان برای مقابله با آنها از سوی مردم و البته دولت به صورت تدافعی به کار رود، اما بدون دمیدن به آتش جنگ و به ویژه دادن بهانه به طرفداران جنگطلب ترامپ زیرا در آن صورت این خطرات نه تنها ایران، بلکه کل منطقه و جهان را تهدید خواهند کرد.
درباره کسانی نیز که خود را «میهن دوست» مینامند و ممکن است تصور کنند زیر بال هواپیماها و آتش موشکهای اسرائیلی برایشان آزادی و رفاه و دمکراسی یا قدرت به بار خواهد آمد، اگر صرفا مأمور نباشند، بسیار زودتر از آنچه تصور میکنند، متوجه خطای خود خواهند شد و اگر امروز در لیبی و عراق و سوریه و مصر چیزی به نام دموکراسی میبینیم در آن صورت ما هم میتوانیم چنین چیزی را شاهد باشیم. تغییرات و رسیدن ایران به جایگاهی که به مثابه کشوری آزاد و مستقل و دموکراتیک که حقوق ملی و وحدت و انسجام کشوری و ملیاش و فرهنگ رنگارنگ مردمانش رعایت شود تنها، میتواند از درون و به وسیله خود مردم ایران ممکن باشد و بس.
از این رو در جایگاه مدیر مجموعه انسانشناسی و فرهنگ تجاوز و قانونشکنی اسرائیل در حمله به ایران و حق دفاع مشروع ایران از مردمانش را مورد تأکید قرار میدهم و گمان نمیکنم که در این لحظات تاریخی جای آن باشد که به بهانهٔ مشکلات درونی کشور، ابزاری دیگر به دست کسانی بدهیم که خود از بیکفایترین و جنایتکارترین شخصیتهای تاریخ سیاسی قرن بیستم بوده و هستند. امروز تنها باید به گرد یک شعار و آن دفاع از صلح که به معنای دفاع از منافع ایران و خاموش کردن هرچه سریعتر شعلههای جنگ، و بازگشت هرچه سریعتر به مذاکرات برای احیای برجام و از میان بردن تحریمها که کمر مردم را هر روز میشکند فکر کنیم. و البته باز هم مثل همیشه تأکید کنیم حتی در بدترین شرایط نظامی و سختی دوران هرگونه کشایش سیاسی، افزایش آزادیها، اعتماد کردن به مردم، کاهش محدودیتها، باز کردن فضای سیاسی کشور مثل هوایی تازه هستند که سایههای مسموم جنگ را از ما دور کنند و برعکی هر نوع اقدامی بر عکس بر شدت صدمات جنگ به شدت خواهد افزود. وظیفه خود می دانم که به همه خانوادههای داغدیده قربانیان این جنگ بیرحمانه تسلیت بگویم و آرزو کنم که در کوتاهترین زمان ممکن از خونریزی و تخریب بیشتر جلوگیری شود.
ناصر فکوهی
مدیر انسانشناسی و فرهنگ
خرداد ۱۴۰۴