انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تداوم فرهنگ موسیقایی ساسانی تا سده پنجم هجری (۲)

سده نخست هجری قمری

نیمه اول سده اول هجری آغاز ورود موسیقی ایرانی به سرزمین عربستان توسط ایرانیانی است که به اسارت گرفته شده‌اند. در این دوره همچنان جنگ‌های اعراب و ایرانیان در جریان است و به مرور بخش‌های بیشتری از ایران تحت تسلط مهاجمان قرار می‌گیرد. همزمان با فتح ایران، در سرزمین عربستان برای نخستین بار یک حکومت فراگیر به پیروی از پادشاهی ساسانی در حال شکل‌گیری است و این حکومت جدید برای اداره قلمرو وسیعی که تصرف کرده و همچنین به رخ کشیدن قدرتش در اثبات همتایی با آنچه ستانده است نیاز به استفاده از بن‌مایه‌های فرهنگی پادشاهی ساسانی دارد. از این رو است که موسیقی‌دانان و دیگر هنرمندان به دربار امویان راه می‌یابند. روایت‌هایی از موسیقی‌دانان این سده را در می‌توان در کتاب الاغانی مطالعه نمود و از میان این روایت‌ها سرنوشت موسیقی ایرانی را پی گرفت.

در یکی از این روایت‌ها اصفهانی به نقل از ابن خردادبه ذکر کرده‌است که عبدالله عامر چند کنیز صنج[۱] زن خریده با خود به مدینه آورده بود. آنها هر جمعه یک برنامه همگانی اجرا می‌کردند و برای اهالی مدینه صنج می‌زدند.(اصفهانی, ۱۳۶۸، ۷۸) در این روایت ابتدا باید در نظر داشت که عبدالله بن عامر همان کسی‌است که خراسان را در سال ۳۰-۳۱ هجری فتح کرد (البلاذری, ۱۳۴۶، ۲۸۳) و به طور قطع این نوازندگان چنگ اسیران ایرانی و احتمالا از خراسان بوده‌اند و آنچه با چنگ در روزهای جمعه برای اهل مدینه می‌نواختند قطعا موسیقی ایرانی بوده‌است. نکته جالب توجه بعدی در این روایت اجرای همگانی موسیقی برای مردم است که به نوعی اجرای کنسرت اشاره دارد. دختران چنگ‌نواز در دوره ساسانی بر اساس منابع تصویری موجود در طاق بستان بخش عمده‌ای از نوازندگان را تشکیل می‌دادند (فراهانی, ۱۳۸۶) که ادامه این شیوه را می‌توان در دوره‌های اسلامی در دربار خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس پیگیری کرد (ذاکرجعفری, ۱۳۹۷). این گروه از کنیزان را می‌توان از جمله نخستین برخوردهای اقوام عرب با موسیقی ایرانی پس از حمله به ایران دانست که سرآغاز آشنایی فراگیر اعراب با موسیقی ایرانی شد. این آشنایی در دوره‌های بعدی باعث علاقمندی موسیقی‌دانان عرب به موسیقی ایرانی شد که افرادی همچون سائب خاثر (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۷۸) به آموختن موسیقی ایرانی و تلفیق آن با موسیقی عربی پرداختند و سرانجام گونه‌‌ای جدید از موسیقی را بر پایه اصول تئوریک موسیقی ایرانی شکل دادند.

علاوه بر دختران چنگ نوازی که عبدالله ‌بن ‌عامر با خود به عربستان برد، موسیقی ایرانی از طریق دیگر ایرانیانی که به اسارت گرفته شدند نیز وارد جامعه عرب شد. ابوالفرج اصفهانی در الاغانی ذکر می‌کند مردی فارسی به نام نشیط که نغمه‌های ایرانی اجرا می‌کرد به مدینه آمد و هنرش مورد توجه و اعجاب عبدالله‌بن‌جعفر قرار گرفت (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۷۸). این سده را میتوان آغاز ورود موسیقی ایرانی به دنیای اسلام دانست که در بین اقوام و امرای عرب به عنوان یک پدیده تازه و ویژه مورد اسقبال قرار گرفت و آغازی برای به وجود آمدن نوع جدیدی از موسیقی بر پایه موسیقی ایران ساسانی شد.

 

 

سده دوم هجری قمری

سده دوم هجری با سقوط بنی‌امیه و شکل‌گیری حکومت عباسی که رنگ و بوی ایرانی دارد همراه است. خلافت عباسی که با کمک ایرانیان بر بنی‌امیه پیروز شد اقبال بیشتری به هنر ایرانی نشان داد. برپایی جشن‌های ایرانی توسط امرای بنی‌عباس نشان از توجه آنان به فرهنگ ایران دارد(مسعودی, ۱۳۸۲، ۳۲۲). روشن است که این جشن‌ها با آئین‌ها و موسیقی مخصوص به خود برگزار می‌شده‌است. در این سده نیز همچنان موسیقی ایرانی برای امرای عرب جذابیت دارد. در روایت دیگری که در الاغانی آمده (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۵۹۱) پسر هارون با نیرنگ دو غلامش را نزد اسحق موصلی می‌فرستد تا آوازهای او را بیاموزند. این دو غلام پس از آموختن آوازهای دلخواهِ پسر هارون در مجلس واثق، که اسحق هم حضور داشته، به عنوان دو غلام خراسانی حاضر می‌شوند و در این مجلس ابتدا نغمه‌های فارسی با ضرب فارسی و آوازهای باربد را می‌خوانند. با توجه به اینکه دوره زندگی اسحق موصلی بین سال‌های ۱۵۵-۲۳۵ بوده است وقوع این داستان را می‌توان در سده دوم و سوم دانست و پویایی و حضور موسیقی ایرانی را تا این دوران پی‌گرفت (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۵۷۵). این روایت‌ها نشان از رویکرد مثبت حکمرانان عرب نسبت به موسیقی ایرانی و حضور این گونه موسیقی در دربار خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس دارد.

سده سوم هجری قمری

نارضایتی از امرای عرب و تحقیر ایرانیان که در سده اول هجری منجر به شکل گیری نهضت شعوبی شد در سده دوم با به حکومت رساندن عباسیان توسط ایرانیان ادامه یافت و درنهایت در سده سوم به شکل گیری نخستین حکومت ایرانی توسط طاهریان انجامید. پس از طاهریان، صفاریان و پس از آنان سامانیان به حکومت رسیدند که هر سه حکومت توجه ویژه‌ای به فرهنگ ایرانی داشتند و در تلاش برای بازگرداندن آئین‌ها و نمودهای فرهنگی  ایرانی بودند. رسمی شدن زبان فارسی در زمان یعقوب لیث صفاری از نشانه‌های این رویکرد است. با توجه به این رویکرد، برجسته شدن اجرای موسیقی ایرانی نیز به عنوان یکی از نمودهای بارز فرهنگ ایرانی، دور از تصور نیست.

از میان نویسندگان این سده که در نوشته‌های خود به موسیقی ایرانی اشاره کرده‌اند می توان به کندی و ابن خردادبه اشاره کرد. هر دو این نویسندگان در بغداد پرورش یافته بودند و به منابع علمی بیشمار دارالحکمه و دارالترجمه بغداد دسترسی داشته و همچنین به سبب حضور در دربار خلفای عباسی با انواع موسیقی رایج در این دوره نیز آشنا بوده‌اند. کندی در رساله موسیقی خود درباره موسیقی ایرانی این‌گونه می‌نویسد:

ان مذهب الفرس فیها استعمال الخفه و السرعه بعد وقوفهم علی طرقهم المعلومه عند حذاقهم-  اذ هی اهم شبیهه بالاصول- کالنسیم والایزن و الاسفراس و السندان و انیزوزی و المهرجانی [کذا] و غیرها یطول  مما شرحه و وصفه[۲](الکندی, ۱۹۶۵، ۲۶).

از نوشته کندی در مورد موسیقی ایرانی دو دلیل برای حیات موسیقی ایرانی در زمان او و همچنین آگاهی او از ماهیت این موسیقی می‌توان برداشت نمود. نخست اینکه اسلوب جمله مفهوم هستی و جریان داشتن موسیقی ایرانی را می‌رساند. دلیل دوم اینکه پس از آنکه الحان ایرانی را نام ‌می‌برد اظهار می‌دارد که شرح و توصیف این الحان طولانی ‌است. قطعا کندی از ماهیت موسیقی ایرانی خبر داشته و در زمان او افرادی به اجرای این موسیقی می‌پرداخته‌اند که او شرح و توصیف آن‌ها را طولانی می‌داند و بهتر می‌بیند تا به توصیف موارد دیگری در موسیقی همچون سیستم اسابع بپردازد. با توجه به نوشته کندی می‌توان نتیجه گرفت موسیقی ایرانی در جامعه درباری سده سوم نیز اجرا می‌شده، اما نوع محبوب موسیقی سیستم اسابع بوده است که کندی نیز به طور مفصل به شرح و توصیف آن پرداخته‌است.

ابن خردادبه نیز در همین سده در رساله خود به موسیقی ایرانی اشاره می‌کند (ابن‌خردادبه,۱۹۶۱، ۱۶) و الحان موسیقی ایرانی را ذکر می‌کند. او نیز برای اشاره به موسیقی ایرانی و توضیح ماهیت آنها جملاتی را بکار می‌برد که در ساختار معنای هستی و حیات داشتن موسیقی ایرانی را می‌رساند. همچنین در ادامه بحث خود در مورد موسیقی ایرانی در مورد هریک از الحان خسروانی جداگانه توضیحی کوتاه ارائه می‌دهد که نشان ‌دهنده آشنایی کامل او با ماهیت این نوع موسیقی است؛ هرچند که توضیحات او برای درک ماهیت این موسیقی در زمان ما کافی نیست.

با توجه به مطالب ذکر شده توسط کندی و ابن خردادبه و آشنایی کامل این دو اندیشمند با موسیقی ایرانی، اجرا و حیات این موسیقی در سده سوم هجری را می‌توان اثبات نمود.

سده چهارم هجری قمری

رویکرد بازگشت به هویت ایرانی در سده چهارم به دورانی طلایی رسید که نتیجه آن را می‌توان در آثار فردوسی، ابن سینا و رودکی و دیگر اندیشمندان این سده به روشنی دید. کتاب موسیقی کبیر فارابی (فارابی, ۱۳۷۵) و رسالات موسیقی ابن سینا (ابن‌سینا, ۱۳۹۴) را می‌توان مهم ترین کتب تئوری موسیقی سده چهارم دانست. اولویت پژوهشی این دو دانشمند مباحث نظری در مورد سیستم اسابع است که هسته اصلی آن از آمیختگی موسیقی ایرانی و عربی به وجود آمده و برپایه تئوری موسیقی یونانی بیان می‌شود.

فارابی در توضیح گونه دوم از استعداد ادای الحان به طرائق و دواشین فارسی و خراسانی اشاره می‌کند و ذکر می‌کند که آواز خواندن با آنها ممکن نیست (فارابی, ۱۳۷۵، ۳۲) آنچه در این گفته فارابی باید مورد توجه قرار بگیرد این است که وقتی فارابی از طرائق فارسی صحبت می‌کند منظور او راه‌های فارسی و در حقیقت موسیقی ایرانی‌است. فارابی نیز در اینجا درباره موسیقی ایرانی با افعال زمان حال صحبت می‌کند و با ذکر این نکته که آواز خواندن با این گونه موسیقی ممکن نیست، آگاهی خود را از ماهیت این موسیقی بیان می‌کند. این نکات تاییدی بر اجرای موسیقی ایرانی در زمان فارابی است.

اندیشمند دیگر این سده ابن سینا نیز در جایی که بحث ایقاع را مطرح می‌کند از خسروانی‌ها نیز نام می‌برد و می‌گوید تمامی لحن‌های قدیمی اعم از خسروانی و فارسی مبتنی بر ایقاع موصل‌اند (ابن‌سینا, ۱۳۹۴، ۱۱۷). در اینجا نیز ابن سینا برای صحبت درباره ریتم موسیقی ایرانی (خسروانی و فارسی) از زمان حال استفاده می‌کند که نشانگر حیات این موسیقی در زمان اوست. همچنین اشاره او به نوع ایقاع موسیقی ایرانی نشان از آگاهی ابن سینا از ماهیت موسیقی خسروانی دارد.

این دو سند مهم از سده چهارم هجری روشن می‌سازند اگرچه احتمالا محبوبیت موسیقی ایرانی در محافل هنری و علمی سده چهارم هجری رو به کاهش بوده، اما همچنان به عنوان شکل مهمی اجرا می‌شده و البته اهمیت این موسیقی در حدی‌است که اشاره‌ای هرچند کوتاه به آن در کتاب موسیقی این دو دانشمند لازم می‌نموده‌است.

[۱] . صنج معرب کلمه چنگ فارسی ‌است. پیش از اسلام نیز اعراب با ساز چنگ مختصری آشنایی داشتند و اعشی شاعر عرب که به دربار ساسانی رفت و آمد داشته این ساز را آموخته و اشعارش را با این ساز در میان اعراب اجرا می‌کرده است.

[۲] . ترجمه بخش‌های عربی این مقاله با خانم شیما باقری انجام شده‌است.