انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بیم‌ها و امیدهای پیش رو

نهادهای مستقل دانشگاهی در ایران همواره در معرض تهدیدهایی بوده‌اند. این تهدیدها نه لزوماً از سوی سازمان سیاسی قدرت که در بسیاری مواقع محصول فشارها یا اثرگذاری‌های مستقیم و غیر مستقیم سازمان‌های اجتماعی و فرهنگیِ قدرت بوده است. بخصوص در بزنگاه‌های حساس تاریخی، بسیاری از نهادهای علمی، ناخواسته درگیر یا اثرپذیر از جریان‌هایی شده‌اند که به قیمت از بین رفتن استقلال فکری آن‌ها تمام شده است.

در روزگاری که پیش رو داریم و  به نظر می‌رسد دورانی پرتلاطم با تغییراتی شتاب زده در جامعه ایرانی باشد، این تهدیدها بیش از هر زمان دیگری شدت می‌یابد و خطر سیاست‌زدگی و یا تباهیدن مباحث علمی به شعائر مورد اقبال عامه، بیش از پیش نمایان می‌شود. این رویکرد امروزه در فضاهایی به ظاهر آکادمیک و با انبوه تریبون‌های «خودساخته» و «برساخته» نزد گروه‌ها و دسته‌هایی عموماً غیر دانشگاهی، اما در قامت و قالب و ظاهری آکادمیک، به چشم می‌خورد. این افراد و گروه‌ها در شمایل اینفلوئنسرهای دانشگاهی ظاهر شده‌اند و عرصۀ وسیعی از فضاهای مجازی و حقیقی را اشغال کرده‌‌اند. مشروعیت علمی دادن به رویکردهای سیاسی یا کالایی کردن مفاهیم علمی، ابزاری برای پیشبرد منافع شخصی، گروهی و یا اهداف ایدئولوژیک است و در برابر استقلال ذاتی علم قرار می‌گیرد. استفاده از مفاهیم  و ترم‌های شناخته شدۀ دانشگاهی توسط این گروه‌ها ، بدون توجه به ادبیات نظری پیچیدۀ آنها، نه تنها به تقلیل ارزش این مفاهیم می‌انجامد، بلکه به تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای آکادمیک دامن می‌زند.

نوشته‌های مرتبط

در کنار این «اندیشمندان خودخوانده»، دوختن جامۀ «سلبریتی» بر قامت میان‌قد و کوتاه چهره‌هایی در عرصه دانشگاهی نیز بر  اوضاع آشفتۀ زمانۀ ما دامن زده است. این نوع از سلبیرتی‌سازی به عنوان امری متأخر، با کمک ابزار رسانه‌های در دست گروه‌های سیاسی شکل‌گرفته و نتیجه آن  علاوه بر مخدوش کردن ارزش‌های واقعی دانش، به حاشیه بردن چهره‌های حقیقی و اثرگذار آکادمیک و سرخوردگی آنان بوده است. نفوذ گروه‌های سیاسی در فضای دانشگاهی از طریق رسانه‌ها و نهادهای وابسته آنان صورت می‌گیرد و سلبریتی‌سازی از برخی چهره‌های متوسط دانشگاهی در جهت تحقق این نفوذ انجام می‌شود. در این فرآیند، مفاهیم نظری را از زمینۀ علمی خارج می‌کنند و در قالب شعارها و تحلیل‌های سطحی و یا مورد اقبال عمومی جامعه، برای تأیید ایدئولوژی‌های خاص به کار می‌برند. این پدیده که نمونۀ‌ روشنی از «خلق روایت غالب» است، به تدریج مرز میان دانش و سیاست را محو کرده و از انتقادپذیری علمی می‌کاهد.

امروزه در جامعۀ ایران اینفلوئنسرها و سلبریتی‌های دانشگاهی، همچون دو جریان همسو و موازی، به تباهیدن مفاهیم نظری و علمی مشغول‌اند و به ابزاری برای توجیه ایدئولوژی‌ها، تفرقه‌افکنی و تکثیر استریوتیپ‌های سطحی بدل شده‌اند؛  پدیده‌ای  شوم که می‌توان از آن به عنوان «ساده‌انگاری مفهومی» یا «تقلیل‌گرایی اجتماعی» یاد کرد و نه تنها به پیچیدگی‌های علمی لطمه می‌زند، بلکه به تدریج، بنیادهای انتظام دانش را نیز از میان می‌برد.

به طور مثال مباحثی چون «هویت فرهنگی»، «تفاوت‌های اجتماعی» و «تحولات سیاسی» که ذاتاً در پیوند با تاریخ، جغرافیا، و ساختارهای قدرت شکل می‌گیرند، نزد این گروه‌ها به شعارها و ابزارهایی تقلیل یافته‌اند که خارج از زمینه‌های تاریخی و فرهنگی به کار گرفته می‌شوند. این مباحث، در قالب انواع و اقسام میزگردها و نشست‌های مجازی و حقیقی، گاه در حد ویدیویی چند ثانیه‌ای در فضاهای مجازی، همه گیر(وایرال) می‌شوند و تحلیل‌هایی نادرست و سطحی به دست می‌دهند که تضعیف اعتماد به روش‌های علمی را به همراه خواهد داشت و به  تخریب ارزش‌های آکادمیک منجر خواهد شد.

تباهیدن مفاهیم نظری ریشه در تفاوت میان «دانش تولیدشده» و «دانش مصرف‌شده» دارد. در جوامعی که فضای عمومی تحت تأثیر جریان‌های سیاسی یا ایدئولوژیک قرار می‌گیرد، مفاهیم پیچیده به سرعت به «کالاهای فکری» تبدیل می‌شوند و برای توجیه مواضع خاص به کار می روند. به عنوان مثال، مفهوم «هویت فرهنگی» و «هویت قومی» که در ادبیات انسان‌شناسی به بررسی تعامل پویای عوامل محیطی، تاریخی، اقتصادی و نمادین می‌پردازد، امروزه در برخی گفتمان‌ها به ابزاری برای تأکید بر تفاوت‌های مصنوع و تقویت مرزهای ذهنی میان گروه‌های اجتماعی بدل شده است. این رویکرد، همچون «خشونتی نمادین»، ساختارهای قدرت موجود را تکثیر کرده و از تحول واقعی جامعه ایرانی جلوگیری می‌کند.

در شرایط بسیار حساس و پرتلاطم جامعۀ ایرانی، ساده‌سازی پدیده‌های اجتماعی اعم از انقلاب تا تحولات سیاسی و فرهنگی نیز در گفتمان غالب این جریان‌های همسو به گوش می‌خورد. این پدیده پیچیدگی‌های ذاتی واقعیت‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را کاهش داده و به عوامل ساده‌تر، خطی یا تک‌بُعدی تقلیل می‌دهد. این رویکرد نه‌تنها باعث تحریف حقایق می‌شود، بلکه می‌تواند به آدرس غلطی برای اتخاذ رویکردهای سیاسی و اجتماعی نادرست باشد.  تحلیل پدیده‌هایی چون تحولات اجتماعی یا تغییرات فرهنگی، نیازمند رویکردی چندبعدی و تاریخی است. با این حال، در بسیاری از تحلیل‌های امروز، این پدیده‌ها به عوامل واحدی مانند رهبران سیاسی، نارضایتی اقتصادی، یا تأثیرات خارجی کاهش داده می‌شود. کاهش‌گرایی علّی نه تنها به نادیده گرفتن پیچیدگی‌های ساختاری منجر می‌شود، بلکه به اصالت‌سازی و ذات باوریِ مصنوع می‌انجامد؛ یعنی تصور اینکه رفتارها و رویدادها را می‌توان تنها از طریق ویژگی‌های ذاتی گروه‌ها توضیح داد. به عنوان نمونه، تحلیل تحولات اجتماعی ایران بدون توجه به تاریخ پرفراز و نشیب آن بخصوص در دوران معاصر، و با نادیده گرفتن تحولات کلان منطقه‌ای و اهمیت جغرافیای سیاسی ایران، سیاست‌های اقتصادی جهان و یا حتی تحولات فناورانه جدید، امکان پذیر نیست و اگر تحلیلی هم بدون در نظر گرفتن این زمینه‌ها صورت بگیرد، تنها به تکرار تفکرات غالبی موجود می‌انجامد و از درک جامع و فراگیر مسئله بازمی‌ماند و اگر خسران  وخسارتی عمیق تر به بار نیاورد، دست کم برای بحران‌های بسیار عمیق و وسیع جامعه ایران معاصر راه حلی ارائه نمی‌دهد.

انسان‌شناسی و فرهنگ، از همان ابتدا، با هدف گسترش و معرفی علم انسان‌شناسی در ایران فعالیت خود را آغاز کرد. رشته‌ای که در دانشگاه‌های ایران غالباً مهجور و ناشناخته بود و به عنوان انتخابی ناگزیر برای دانشجویان در نظر گرفته می‌شد، از طریق این موسسه فرصتی یافت تا با رویکردی بین‌رشته‌ای، جایگاه واقعی خود را در میان علوم اجتماعی بازپس گیرد. تمامی آنچه انسان شناسی به طور عام و موسسۀ انسان شناسی و فرهنگ را به طور خاص متمایز می کند، تأکید بر رویکرد میان‌رشته‌ای یعنی تحلیل پدیده‌های اجتماعی با در نظر گرفتن ابعاد تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آنهاست. تأکید موسسه بر معرفی و ترویج انسان‌شناسی، همراه با پایبندی به اصول علمی و دوری از هیجانات زودگذر، موجب شد که بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران، با نگاهی جدید به این حوزه بنگرند و آن را نه صرفاً به عنوان یک رشته دانشگاهی، بلکه به عنوان رویکردی جامع برای شناخت جهان انسانی در نظر بگیرند.

دکتر ناصر فکوهی، به عنوان بنیان‌گذار انسان‌شناسی و فرهنگ، از همان آغاز با حساسیتی آشکار بر استقلال علمی این مجموعه تأکید داشته‌ است. ایشان با آگاهی از خطراتی که ممکن است فعالیت‌های علمی را تحت تأثیر کشمکش‌های سیاسی و ایدئولوژیک و یا تحت سیطرۀ جاه‌طلبی‌های نوسرمایه‌داری‌ معاصر ایران قرار دهد، همواره کوشیده‌ تا موسسه را از چنین مخاطراتی دور نگه دارد. این حساسیت به ویژه در مقاطع بحرانی، مانند دوران‌هایی از ناآرامی‌های اجتماعی، آشکارتر شده است. با همین حساسیت است که مجموعه انسان شناسی و فرهنگ با نزدیک به دو دهه فعالیت خود توانسته تأثیری قابل‌ توجه در عرصۀ علوم اجتماعی ایران داشته باشد.

در عین حال انسان‌شناسی و فرهنگ تنها یک سایت نیست، بلکه شبکه‌ای گسترده از محققان، دانشجویان، اساتید و علاقه‌مندان علوم اجتماعی است که با اعتماد به این مجموعه، به آن پیوسته‌اند و در پیشبرد آن نقش ایفا کرده‌اند. این سرمایۀ فرهنگی  و اجتماعی که بر پایۀ جایگاه و اعتبار علمی دکتر ناصر فکوهی و همیاری این شبکه گستره شکل گرفته، به سادگی به دست نیامده و باید با دقت از آن محافظت شود. در نتیجه مسئولیت ما نسبت به این سرمایه، تنها در تداوم فعالیت‌های موسسه خلاصه نخواهد شد، بلکه در حفظ استقلال علمی، پرهیز از افتادن در دام سیاست‌زدگی و وفاداری به اصول آکادمیک نیز معنا می‌یابد. اینجاست که تفکیک دانش از سیاست به معنای حفظ استقلال نهاد آکادمیک در برابر فشارهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی ضروری می شود.
بی‌تردید حفظ انتظام دانش تنها از راه پایبندی به اصول روش‌شناسی ، هماهنگی بین نهاد آکادمیک و جامعه ، و مقاومت در برابر ساده‌انگاری‌های مخرب ممکن خواهد شد.

جای خرسندی و افتخار بوده است که به عنوان عضوی قدیمی و کوچک از مجموعۀ بزرگ انسان‌شناسی و فرهنگ، همواره توانسته‌ام در معرفی موسسه بر این نکته تأکید کنم که به ندرت می توان مجموعه ای را سراغ داشت که  در یکی از پرتلاطم‌ترین گذرگاه‌های فرهنگی و اجتماعی معاصر ایران، بدون برخورداری از امکانات رسمی و یا انتفاع و بهرۀ اقتصادی، تنها با تکیه بر اعتقاد و ایمان به اصولی دانشگاهی و علمی، همچنان پابرجا مانده باشد. امید دارم امسال نیز موسسه انسان‌شناسی و فرهنگ، همچون سال‌های گذشته، بر مسیر اثرگذار و مستقل خود قدم بردارد و در این روزگار پرتلاطم و بحران‌زده، همچنان نقش خود را در ارتقاء آگاهی جامعه ایرانی به خوبی ادا کند.

صاحبدلی نماند در این فصل نوبهار

الا که عاشقِ گُل و مجروح خار اوست

 

*این مطلب نخستین بار در ویژه‌نامۀ ۱۴۰۴ منتشر شده است.