انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بهجت و سعادت در دنیای امروز

فردی رو به دوربین با کادری بسته روبروی حجم زیادی از غذا نشسته است و تکه‌های کوچک و بزرگ غذا را با صدا می‌بلعد. گاهی فرد تلاش می‌کند هرگونه حسی از خوردن را به صداها و حرکات دهان محدود کند و با چهره‌ای که گویی به تسخیر نیرویی در آن سوی دوربین در آمده است آهسته اما بی‌وقفه و طولانی فقط و فقط می‌خورد! برخی از موکبانگ‌ها که امروزه نسخه‌ی ایرانی‌شان هم کم نیستند در زمان اندکی که بین خوردن و دفع فرصت دارند به دنیای علم هم سری زده‌اند و جسته و گریخته اطلاعاتی از واکنش درونی اوج حسی (ASMR) به دست آورده‌اند (۱) تا عملکردشان را القای حس خوشایند درونی توصیف کنند و چیزی بر محتوایشان بیافزایند. اما موضوع این متن نه موک‌بانگ است نه ارگاسم مغزی و نه بررسی سلامت روان برخی فعالان عجیب مجازی. اینجا موضوع اهمیت لذت است و تأمین آن در سطح یاخته‌های بدن که ثانیه‌ای گزگز کنند.

از آنجایی که بی‌مرزی در دنیای مجازی اشکال متنوعی از زیست در زمان و مکان را ممکن کرده، مسلما ظهور امیال جدید نیز امری بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت. در چنین دنیایی بخشی از خیال‌پردازی‌های انسان برای تصور دیگری یا دیگران در خلوت خویش به دنیای واقعیت راه یافت و اینگونه انسان توانست نگاه خیره‌ی دیگری را همچون خیالی مخدوش که ازدحامی از بدن‌های بدون تصویر است تجربه کند. در دنیای مجازی که نه خیال محض است و نه واقعیت تام، لذت حسی و لذت خیال که ابن سینا آنها را دو مرتبه‌ی مستقل از تجربه‌ی لذت می‌داند (۲) در هم ادغام می‌شوند و مرتبه‌ای شاید میانی و نوین از لذت را پدید می‌آورند که به بیان ابن سینایی قرار است در نهایت پایه‌ها‌ی سعادت باشند اما آیا چنین است؟

شاید پیشی گرفتن علم از فلسفه بود که باعث شد با دیدن ردپای امیال و لذت‌هایمان در تبادلات سلولی، محقانه در پی رفع آنها برآییم و گاهی فراموش کنیم که نیاز و میل دو موضوع کاملا متفاوت هستند. با این نگاه در خدمت به علمی که بی‌تفاوت به ما و احساساتمان رو به جلو می‌تازد با زبانی الکن به ساده‌ترین شکلی که آن را فهمیده‌ایم و گاهی هم اصلا نفهمیده‌ایم پیوستی علمی به رفتارهایمان آویزان می‌کنیم. در اینجا مساله، تفسیر علمی سازوکارهای بدن است که اغلب به‌عنوان استدلالی برای چرایی انجام آن به کار گرفته می‌شود بی‌آنکه به تقدم پیدایش امیال نوظهور توجهی شود.

شاید باید گفت ابتدا امیال در خدمت نیازهای عصر جدید و متناسب با دنیایی که برهم‌زننده‌ی فضا بوده‌ است به وجود می‌آیند و سپس علم پا پیش می‌گذارد و توضیح می‌دهد لذت جدید چگونه و چرا برایمان شعف‌آور است، اما احتمالا هرگز نمی‌تواند بگوید آیا این لذت‌ها سعادتی به همراه دارند یا خیر! به طور مثال، اندر احوالات تماشای موک‌بانگ‌ها باید گفت که ابتدا عده‌ای در خود لذت شنیدن صدای ملچ مولوچ دیگری در سکوتی دراماتیک را کشف کردند و سپس علم به سراغ توضیح پیچیدگی‌های مغز این عده رفت تا نامی بر سازوکارهای چنین لذتی به دست آید.

حتی اگر علم به نفع انسان تسخیرشده‌ای رای دهد که در سطحی‌ترین مراحل لذت‌جویی گیر کرده است و بگوید این امیال در جبرگرایانه‌ترین شکل ممکن توسط سیستم هورمون‌ها و اعصاب بر انسان معاصر حمله‌ور شده‌اند باز هم یک جای کار می‌لنگد. چگونه می‌توان انسانی که این چنین در جبر است به نام آزاد و مختار رها کرد و به قیمت آزادی موجودات غریب دنیای مجازی عرصه را بر دیگریِ مخالف تنگ کرد؟ در غرابت این اهالی و میدان‌ امیال پیچیده‌شان همین بس که کلید آزادی‌شان را یک تماس سطحی انگشت بر صفحه‌ی گوشی می‌دانند و جمله‌ی آشنای این روزها در دنیای آزاد مجازی: «دوست نداری نبین» را تکرار می‌کنند.

در تعریف انسان ِ آزاد، آزادی در نسبت مستقیم با مسئولیت تعریف می‌شود اما از برکات برداشت‌های آزادانه‌ی دنیای مدرن، آن سوی تراز آزادی در حال تهی شدن از معنای مسئولیت است و به تبع آن آزادی نیز روز به روز معلق‌تر و رهاتر به مفهومی سرگردان و بی‌پایه بدل می‌شود. کافیست که انسان ِ آزاد در فضای آزادتر مجازی انتخاب کند به سراغ کدام میل لحظه‌ای خود برود و تصمیم بگیرد پای کدام محتوا مهر تایید بزند تا رشد سرطانی انتخاب‌های همگون بعدی آغاز شود. از آنجا که هر برداشتی هم آزاد است عده‌ای نتیجه می‌گیرند پس متاستاز به کل بدن جامعه زده است و درمانی نمی‌ماند مگر قطع عضو و به این شکل همه به نحوی برای آزادی قدم برمی‌دارند. در این تکاپو مسئولیت در زیر پا لگدمال می‌شود و کسی اصلا نمی‌داند سهمش از مسئولیت چه بوده است.

برای مثال، همین حالا که این کلمات نوشته می‌شوند میلیون‌ها کالری در حال روانه شدن به بدن انسان‌هایی است که بر اهمیت ورزش و سلامتی آگاه‌اند و خوب می‌دانند چطور تعادل ورودی و خروجی کالری‌شان را برقرار کنند که در نهایت زندگی سالمتر و طول عمری بیشتر داشته باشند. آنچه که در چرخه‌ی غذایی انسان اهمیت دارد حفظ تنوع و سلامت مواد دریافتی است که نه تنها حداکثر مواد مغذی را به جسم برسانند که به لحاظ روانی نیز اوقاتی خوش و دلپذیر در مراحل خرید، پخت و خوردن فراهم کنند. در این میان علم نیز بی‌وقفه در تلاش است بگوید چه چیزهایی تا چه مقداری در چه احوالی بهتر است خورده شوند و کالری مازاد اندوخته در سلول‌ها نیز چطور به بهترین شکل سوزانده شوند که سرریز خوراکی‌ها به شکل دیابت، فشار بالا، کبد چرب، نقرس و … اسباب ناراحتی انسان را ایجاد نکنند. آن‌گونه که در مصاحبه‌ی یکی از موک‌بانگ‌ها آمده او برای سوزاندن کالری دریافتی‌اش در هر اجرا روزانه بیش از شانزده ساعت ورزش می‌کند! چرخه‌ای سرسام‌آور از تبادل انرژی تنها برای ثانیه‌ای لرزش در سطح سلولهایی که هنوز جای دقیقشان کشف نشده اما علم درصدد است به زودی به پاسخ این سوال حیاتی برسد. آنطور که آزادی بیان و سلیقه می‌گوید فردی که هزاران کالری در هر وعده مقابل دوربین مصرف می‌کند و در عین حال می‌تواند سرعت، نظافت، کیفیت صدای تولیدی و از همه مهمتر تناسب اندامش را حفظ کند فردی جذاب- لااقل در دنیای مجازی- محسوب شده و مادامی که عملش ضرری برای دیگران ندارد آزاد است به تولید محتوایش ادامه دهد و احتمالا مسئولیت عواقب کارش هم متوجه‌ خود و سلامت بدنش است. این رویکرد در نسبت جزئی ارتباطات انسان‌ها با یکدیگر قابل دفاع است اما در نسبت با کلی فراتر از روابط انسانی در واقع بی‎توجهی به مصرف هیولاوار زمین است.

البته که هیچکس تصور نمی‌کند با رشد بی‌رویه‌ی موک‌بانگ‌ها کره‌ی زمین در معرض تهدیداتی بیش از آن چیزی که خیلی پیشتر با آن روبرو شده قرار گرفته باشد. هیچ دهان گشادی قادر نیست مقابل دوربین کره‌ی زمین را مانند یک تخم‌ اردک بی‌آنکه چیزی از آن بیرون بزند ببلعد. همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد موضوع اصلا نقد شیوه‌ی نوین و احتمالا پول‌ساز دنیای مجازی نیست بلکه خدشه‌دار شدن برآیند کل دانش بشری است که به سمت علم به‌عنوان تنها یکی از شیوه‌های معرفتی غش کرده اما در توضیح زندگی، سعادت و لذت به بیراهه رفته است.

شهوت مصرف و انعکاس سعادت و خوشبختی تنها در ادراک حسی سبب گشته لذت‌ها در موجی عینی و کوتاه به چرخش دربیایند و امیال را مانند گرداب به سوی خود بکشانند. در این دور بخش بزرگی از علم نیز معطوف به این چرخه می‌شود تا همه چیز معقول و منطقی به نظر آید.

به هرحال زندگی در روزگاری که فریاد آزادی بلندتر از هر فریاد دیگری به گوش می‌رسد شنیدن بسیاری از مترادف‌های اشتباه آن هم جبر زمانه خواهد بود مگر اینکه لذت تعقل بر جان نشیند (۳)

پاورقی‌ها:

 

  1. ای اس ام آر مخفف واکنش ارادی اوج‌گیری حسی (Autonomous sensory meridian response) است که به احساس تحریک شدن یا مورمور شدن آرامش‌بخش و لذت‌بخش سر و بدن گفته می‌شود. خیلی از انسان‌ها این حس را در اثر عواملی مثل صداهای خاص یا تصویرهایی تجربه می‌کنند و خیلی‌ افراد هم هیچ‌وقت چنین حسی را تجربه نمی‌کنند.
  2. نمط هشتم از کتاب اشارات و تنبیهات ابن سینا، رحمت‌الله شریعتی نجف آبادی، نسخه الکترونیک
  3. ابن سینا معتقد است بهجت و سعادت مانند ادراک مراتب چهارگانه‌ی حسی، تخیلی، توهمی و تعقلی دارد که کامل‌ترین و بالاترین لذت‌ها لذت تعقل است.