اعراب و سلطه بر ایرانیان
ایرانیان در قالب غلامان و کارگزاران دربار و دیوان سالاری خلفا
بنابراین شاید بتوان گفت دلیل این امر، فقر اقتصادی و معیشتی اعراب بود. اعراب تا قبل از اسلام، به لحاظ اقتصادی، بسیار تنگدست بودند. تصور فتح سرزمینی ثروتمند و دست یابی به غنائم (و از جمله به اسارت درآوردن کسانی بسیار به عنوان برده )، برای هر یک از لشکریان می توانست انگیزه ای قوی به شمار آید؛ بنابراین از همان لحظه ای که اعراب تازه مسلمان شده در صدر اسلام، مشتاق دستیابی به غنائم بیشمار در سرزمینهای کفار (فی المثل ایران و روم ) شدند، مغلوب نفس خود در آلوده شدن به مادیّات زندگی شدند. به بیانی، بازگشت به همان خوی غارت گری دوران بدوی و چادر نشینی …، با چیرگیِ اهداف صرفاً مادی و اقتصادی بر اهدافی الاهی و دینی ، «جنگ» با توجیحات غیر واقعی اش ، دیگر نمیتوانست جهادی بر علیه کفر و کُفار باشد. و به همان صورتی درآمد که اهداف مادی و اقتصادی جهت کشورگشایی ، و دستیابی به غنائم و منابع انجام میگرفت ؛ نشانه های سقوط چنین چرخشی به سوی دوران جاهلیت را می توان از همان ابتدا در حکومت امویان دید که بی آنکه از جاهلیت ، تعصب و کوتاه اندیشی شان چیزی کم شده باشد ، با ثروت به دست آمده از راه تجارت برده ، و حرص و تمعی که دامن گیر این نحوه زندگی شده بود ، خیلی زود به فسادهای مالی دیگر ، آلوده گردید؛ چنانچه به زندگی پر تجمل فاسد اشرافی روی آوردند؛ عجین گشته با تعصبات قومی و نژاد پرستانه دیرینه شان ؛ که این همه علناً سقوطی بود از ایدئولوژی و آیین اسلام . و ناگفته نماند عمر، یعنی خلیفه دوم، در جنگهایی که با ایرانی ها و رومی ها داشت ، به منظور پیروزی حتمی ، تصمیم گرفت تا از «جنگاوران قبایل بدویِ» اعراب استفاده کند. جنگاورانی که همواره با انگیزه و هدف بسیار مهم و اساسیِ «غارت و چپاول» به «جنگ» میرفتند ؛ و نکته جالب آنکه عمر آنها را «مایه اسلام» می دانست ( ۶۸) .
به هر حال کسب منافع اقتصادی، برای اعراب مهاجم و غارتگر تنها هدف و انگیزه در زندگی شد. شهر تیسفون [پایتخت ایران ساسانی ] بی آنکه فرصت و مجالی برای گفتگو و پیمان بیابد یکسره به چنگ عربهای طماع افتاد و در معرض چپاول و غارت قرار گرفت . گفته می شود بهای اموال غارت شده ، چیزی حدود نهصد هزار درهم بوده است. آن گروه از مردم تیسفون که از دم تیغ جان بدر برده بودند، به بردگی گرفته شدند ( ۶۹). « مولفان تازی هنگام نگارش شرح لشکر کشی ها معمولا از فراچنگ آوردن اسیر و برده یاد نمیکنند و گاهی تنها می نویسند که “غنایم بسیار به دست آمد ” ؛ همانگونه که مرد برده را «غلام» میگفتند ، «زن برده را چون بخشی از غنائم بوده “کنیز” می گفتند » ( ۷۰ ). یزد بن مهلب ، حکمران سلیمان بن عبدالملک بر خراسان (۹۶ ـ ۹۹ هـ ق.) ، طی حمله ای به گرگان «شش هزار برده از گرگانیان بگرفت و همگی را به بندگی بفروختند » ( ۷۱ ).
و از جمله شهرهای ایرانی که به خاک و خون کشیده شد ، شهر استخر ، ـ یکی از بزرگترین و مهمترین شهرهای دوران باستان ـ بود و تعداد کثیری هم از ایرانیان به بردگی گرفته شدند. گفته می شود تعداد اسیران و بردگانی که در زمان عمر از اهواز و شوشتر گرفته بودند، به قدری زیاد بوده که عمر دستور بازگرداندن آنان را داده بود (۷۲). آمار کشتگان شهر استخر و نواحی آن را بالغ بر چهل هزار نفر تخمین زده اند . ضمن آنکه جمعیت وسیعی از زنان و کودکان را به بردگی بردند . «بخشی از بزرگان و اعیان پارس سر به اطاعت اعراب فرود آورده ، اراضی و دژهای خویش را حفظ کردند. اعراب ۳۳ میلیون درهم خراج بر پارس گذاشتند و بر غیر مسلمانان آن خطه ۱۸ میلیون درهم مالیات سرانه یا جزیه وضع کردند » ( ۷۳) ؛ به بیانی آزادی در مقابل پرداخت فدیه (۷۴ ) . به طور کلی جمعیت بردگان اعم از ایرانی و غیر ایرانی در جهان عرب، چنان به سرعت رو به افزایش گذاشت که داشتن «برده در خانه»، دیگر در انحصار طبقه متمول جامعه عرب به شمار نمیآمد . قیمت پایین برده در بازار برده فروشها ، امکان خرید را برای همگان فراهم کرده بود. بدین ترتیب به این ترتیب حدس این مسئله چندان دشوار نیست که وجود «کثرت جمعیت برده» ، جامعه اسلامی را به «جامعه ای برده دار» تبدیل کرد (۷۵ ) .
مسلماً این وضعیت، نمی توانست مطلوب و مورد تأیید تعالیم پیامبر اسلام بوده باشد ؛ اما این واقعه اتفاق افتاد و جامعه اسلامی بر خلاف آنچه پیامبر و یاران و اخلافش از آن توقع می کردند، به سوی فرهنگ بربریتِ قبل از دعوت، چرخش کرد. اکنون به لحاظ آسیب شناسیِ اجتماعی و هستی شناسیِ تاریخی، لازم است عواملی را که به نوعی، باعث بسترسازی این چرخشِ فرهنگی گردید، مورد بازبینی قرار دهیم ؛ شاید خوب باشد ، از اینجا آغاز کنیم که در شرایط تاریخی و اجتماعیِ دورانی که در افق زمانه اش، «برده» ، جزئی تفکیک ناپذیر از شکل و ماهیت زندگی اجتماعی و سیاسی در همه سرزمینها بوده ، «اسلام» ، نمیتوانسته مطالبه ای برای «لغو برده داری» داشته باشد : «ل. ای. نادرزاده، بودن بردگی را در اجتماع تازیان در دوران پیش و پس از تأسیس خلافت ، انکار نمیکند. آری انکار این نکته ناممکن نیز هست : در سده های ششم تا هفتم میلادی نیز مانند روزگاران پیش از آن، برده ساختن “اسیران جنگی” و همچنین مردم غیر نظامی سرزمینها یا ملتهای مغلوب را در بر می گیرد. یکی از “موازین” نانوشته گونه ی حقوق بین المللی بود. بیزانس و ایرانِ ساسانی نیز همانند اجتماع “سرزمین های دور دست بربرها” ـ گوت واندال ها، لانگوباردها ، آنگلوساکسن ها ، هون ها، ترکان آلتایی، ساویرها ، خزرها و دیگران ـ از این حقوق بین المللی به گونه ای گسترده ، بهره می گرفتند؛ [پس] شگفت آور می بود که تازیان در این موردِ یگانه، تافته جدا بافته می شدند» (۷۶) ؛ ساختار اجتماعی و سیاسی مبتنی بر وجود برده ، چنان بدیهی جلوه می کرد که در آیین اسلام ، حتی مسلمان شدن اسیران و برده ها ، تغییری در وضعیت بردگی شان به وجود نمی آورد . «اگر اسیر پس از اسارت مسلمان شد ، این تغییر دین باعث الغای بردگی و رفع استرقاق نمی شود» ( ۷۷) . بنابراین گرچه اسلام ، به لحاظ شرایط تاریخی واجتماعی ، افقی مطالباتی برای «لغو قانون نانوشته ی برده » نداشته است ، اما به عنوان «جریانی مترقی»، و منتقدی سرسخت نسبت به رفتار و سلوکی که عربها با برده ها داشتند، تعالیم خاصی داشته که به نوعی می توان آنرا «آیین رفتار با برده ها» ، تلقی کرد. در سوره نساء (۴)، ۳۶ ، توصیه صریحی درباره احسان به بردگان آمده است؛ و «پیشوایان دین ، احسان به بردگان در این آیه را چنین تفسیر کرده اند، ۱. آنها را به کارهای طاقت فرسا وادار نکنند، ۲. با الفاظ زشت و توهین آمیز و با عصبانیت با آنها سخن نگویند، بلکه با زبان نرم و رویی گشاده با آنها معاشرت کنند؛ ۳. از همان غذا و لباسی که خود استفاده می کنند، به بردگانشان بدهند » ( ۷۸) ؛ ضمن آنکه پیامبر (ص) به عنوان عملی صالح ، مومنان را به خرید و آزادسازی غلامان تشویق میکرده است ؛ اما اینها مانع از این نمی شد تا پیامبر از نافرمانی و سرکشی برده ها نسبت به اربابان شان چشم پوشی کند : «هرکس برده ای را علیه صاحبش بشوراند از ما نیست و هر کس زنی را بر شوهرش بشوراند از ما نیست » ( ۷۹) .
ادامه دارد …
منابع :
.۶۸ تاریخ طبری ، ج ۲ ، ص ۴۳۹ و ۵۶۰؛ برگرفته از کتاب جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران / بشرا دلریش . ـ تهران : نشر هزار ، ۱۳۹۲ ، ص۱۳۰
.۶۹ تاریخ طبری؛ برگرفته از کتاب سه مقاله درباره بردگی ، نوشته ای . پ. پتروشفسکی و ی . آ. بلیایف ؛ ترجمه سیروس ایزدی ؛ تهران ، انتشارات امیر کبیر ، ۲۵۳۶ شاهنشاهی ، ص ۱۶
.۷۰ بلاذری ، ص ۲۳۲ ؛ برگرفته از کتاب سه مقاله درباره بردگی ، نوشته ای . پ. پتروشفسکی و ی . آ. بلیایف ؛ ترجمه سیروس ایزدی ؛ تهران ، انتشارات امیر کبیر ، ۲۵۳۶ شاهنشاهی ، ص ۱۷
.۷۱ گردیزی ، ابو سعید عبدالحیی بن ضحاک ابن محمود. تاریخ گردیزی . تصحیح عبدالحی حبیبی . تهران ، دنیای کتاب ، ۱۳۶۳ ، ص ۲۵۱ ؛ از بشرا دلریش؛ جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران ، تهران : نشر هزار ، ۱۳۹۲ ، ص ۴۰
.۷۲ احمد یحیی بن جابر بلاذری ، فتوالبدان ، ص ۱۴۲ ؛ برگرفته از کتاب بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ، عبدالرضا عرب ابوزید آبادی ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۶۵
.۷۳ تاریخ ایران ، از دوران باستان تا پایان سده هجدهم میلادی ، تألیف ن. و پیگولوسکایا ، آ. یو . یاکوبوسکی ، ل. . و. استرویوا ؛ ترجمه کریم کشاورز ، تهران : انتشارات پیام ، ۱۳۵۴ ، ص ۱۵۷
.۷۴ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۰۳
.۷۵ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۶۶
.۷۶ سه مقاله درباره بردگی ؛ نوشته ای . پ . پتروشفسکی و ی . آ . بلیایف ؛ ترجمه سیروس ایزدی ، انتشارات امیرکبیر ، ۲۵۳۶ شاهنشاهی ، چاپ اول ، ص۱۰ ، ۱۱
.۷۷ محمد حسن النجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، تحقیق عباس قوچانی ، محمد قوچانی و علی آخوندی ، ج ۷ ، ص ۵۵۶ـ ۵۵۴؛ از کتاب تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص۱۰۳
.۷۸ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۹۵
.۷۹ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۶۵
نوشتههای مرتبط