انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بارقه‌های خاطره و حافظه در شهر: «والتر بنیامین» چگونه شهر را به متن تبدیل می‌کند و «مارسل پروست» چگونه آن را می‌خواند؟

والتر بنیامین یکی از مهمترین اندیشمندانی است که نوشته‌های او درباره شهر سرآغاز مطالعات خلاقانه را در حوزه شهر نوید می‌دهد. بنیامین معتقد است که شهر و هر آنچیزی که در شهر وجود دارد به یک رمز درآمده است و پژوهشگر شهر با رمزگشایی از این رمزگان‌ها می‌تواند شهر را به مثابه یک متن بخواند و معانی نهفته در شهر را قرائت کند. فرایند خواناکردن شهر و رمزگشایی از رمزگان‌های شهری از طریق شناسایی بافت‌های خاطره در شهر ممکن می­شود چراکه بنیامین معتقد است که تمامی اشیا و بناهای موجود در شهر دارای بافت خاطره هستند. بنابراین از طریق حافظه و فرایند به یاد آوردن است که می‌توان معانی موجود در رمزگان‌های شهری را بازگشایی کرد و قصه‌های پسِ پشت آن­ها را آشکار کرد.

بنیامین در «گاهشماری وقایع برلین» می­نویسد رمزگشایی معانی موجود در شهر مانند کار یک باستان‌شناس است. باید به گذشته هر چیز رجوع کرد و مانند یک باستان‌شناس معانی مستتر در آن را به دست آورد. این فرایند شبیه به نوعی حفاری و کندوکاو در معانی و تصورات و خاطرات موجود در شهر و ادراک آدمی است. این فرایند از نظر بنیامین حفاری مکان‌های منحصر به فرد است برای فکرکردن درباره واژه­ها و آشکار کردن بارقه‌های خاطره و ذرات معنا. اما فرایند کندوکاو معانی در شهر به سادگی خود را تسلیم دانش منطقی یا بیوگرافی نمی‌کند. از نظر بنیامین حس یک مکان در تصور[۱] و خیال[۲] خود را نشان می‌دهد. درواقع او شناخت معانی موجود در شهر را به ساحت دیگری که تصور و خیال است ارجاع می‌دهد. همچنین در بخش مطالعه زبان نیز از موقعیت‌هایی نام می­برد که چیزی فراتر از موقعیت زبان معیار بر آن‌ها تسلط دارد. مثلا در رابطه زبان و شعر معتقد است که شعر نمونه‌ای ایست که در ادراکِ فراتر رفتن زبان از موقعیت­های آشنا و به ظاهر ساخته‌ی آدمی به کار می‌آید. درواقع شعر نشان می‌دهد که چیزی فراتر از زبان روزمره متعارف، معیار و آشنا در میان است که از افقی دیگر، جهانی دیگر و تجربه‌هایی دیگر خبر می‌آورد (احمدی، ۱۳۷۶: ۳۵). در نتیجه مواجهاتی که در زندگی مدرن برای آدمی به وجود می‌آید هربار به گونه‌ای چاره‌ناپذیر معناهایی «خاص» را پیش می‌کشد.

ضمن بررسی اثر «گاهشماری وقایع برلین» که در آن بنیامین از خاطرات کودکی خود نوشته است مقوله خاطره را می­توان بهتر مورد فهم قرار داد. گاهشماری وقایع برلین به عنوان اثری که خودش می‌تواند نمونه­ای از تجسم اندیشه بنیامین در رابطه با خاطره باشد دارای اهمیت است. در این اثر دیده می‌شود که رابطه­ی پیچیده بین معناهای فردی و جمعی در شهر و یا خاطره شخصی و فرهنگی به هم بافته می‌شوند. نکته‌ای که در رابطه با خاطره در اندیشه بنیامین مهم است توجه به این نکته است که فرایند نوشتن خاطرات یک رونوشت برابر اصل از حوادث گذشته نیست بلکه «عمل تصور در شرایط حاضر» است (تانکیس، ۱۳۹۴: ۱۸۹). درواقع خود مقوله خاطره ابزار دستیابی به گذشته نیست بلکه واسطی است برای تجربه. هیچ فردی نمی­تواند به طور دقیق و بی­کم­وکاست وقایع گذشته را به یاد بیاورد بلکه گذشته در فرایند خلاقانه خاطره ساخته می‌شود. همانطور که بنیامین هم در گاهشماری وقایع برلین نقشه ناقصی از زندگی در برلین توصیف می‌کند. درنتیجه عمل به یادآوردن مانند یک چترخاطره عمل می‌کند. بنیامین می‌نویسد:

«چتر خاطره همانند مکان‌ها و لحظه‌ها که به دست بازنمایی خاطره‌گون رها می‌شود، بسته و باز می‌شود» (بنیامین، ۱۹۸۶: ۱۳). در نتیجه فرایند خاطره وضعیتی اسرارگون پیدا می‌کند که ظرفیت زیادی برای افزودنی‌های بی‌پایان بر آنچه بوده است را دارا می‌شود (تانکیس، ۱۳۹۴: ۱۸۹). پروژه پاساژها نیز که اثر دیگری از بنیامین است نگاهی از دور به زندگی و بیشتر به سازوکارهای خاطره دارد. فضایی که در جایی میان بیداری و خواب قرار می‌گیرد. این فضا در اندیشه بنیامین چیزی از نظارت و خویشتن­داری آگاهانه را با جوشش خاطر­ه‌ها پیوند می­زند. بنیامین در پروژه پاساژها وضعیت زندگی کلانشهری را از جهات پندارها، آرزوها، دل‌زدگی‌ها و غیره توصیف و تحلیل می‌کند. بنیامین در این اثر به بررسی کنش‌های روزمره مردم در پاساژها، رستوران‌ها و مغازه‌ها می‌پردازد و یا لذت‌هایشان را در کافه‌ها، باغ‌ها و مگامال‌ها توصیف می‌کند و همچنین در قسمت‌هایی به تلاش مردم برای ایجاد دگرگونی در پاریس کمون و سنگرها اشاره می‌کند. در بررسی همه این موارد بنیامین تحت تاثیر سوررئالیسم است. بنیامین در نامه‌ای در رابطه با تاثیری که از سوررئالیسم پذیرفته است، نوشت:

«آن­چیزی از سوررئالیسم که به طور خاص مرا تکان می‌دهد منش تسخیرکننده، مقتدر و قطعی‌ای است که زبان از آن سود می‌جوید تا به جهان رویاها سفر کند» (به نقل از R.Wolin، ۱۲۹۵: ۱۲۶). تلاشی که بنیامین در پروژه پاساژها و گاهشماری وقایع برلین انجام می‌دهد نیز نسبت میان جهان زبان و دنیای رویاها را به شکل‌های گوناگون نشان می‌دهد. بنیامین ضمن تاثیری که از سوررئالیست‌ها پذیرفته و برخلاف فروید بر وجه نمادین رویا و خاطرات تاکیدی ندارد بلکه برای بنیامین «محتوایشان، یعنی منش قصه‌گون آن­ها» دارای ارزش است (احمدی، ۱۳۷۷: ۸۸ و ۸۷). در نتیجه می‌توان اندیشه بنیامین و منش نوشته‌های او را در مکاشفه‌ها، الهام‌ها و اشتیاق‌هایی شناخت که درون زندگی روزمره سرکوب می‌شوند اما در فضای خاطره و رویا قابل بازیابی‌اند.

هنر حافظه: مارسل پروست

بنیامین در بررسی اثر در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته‌ی مارسل پروست به نحوه کارکرد حافظه اشاره می‌کند. مارسل پروست در اثر خود که طولانی‌ترین رمان تاریخ است صرفا یک «داستان» را تشریح نمی‌کند بلکه فراتر از داستان اصلی به تحلیل ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی جامعه فرانسه در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی می‌پردازد. پروست به کندوکاو ژرفای درونی مطالب می‌پردازد و فقط در سطح توصیف حالت‌های بیرونی باقی نمی‌ماند. بنیامین اثر مارسل پروست را برآیند هم‌نهادی مجموعه‌ای از عناصر ناسازگار می‌داند که در رمان پروست ترکیب شده‌اند. بنیامین معتقد است که اثر پروست شطحیات یک عارف، هنر یک نویسنده، زنده‌دلی یک طنزنویس، دانش یک پژوهشگر و خودآگاهی یک تک‌خیال را در زندگینامه خودنوشته‌اش همراه دارد (بنیامین، ۱۳۸۲: ۹۷). اثر پروست در مقوله بررسی حافظه و خاطره یکی از ژرف‌ترین نمونه‌هاست و می­توان فرایند به یاد آوردن را ضمن آن تحلیل کرد. درواقع اثر پروست، توصیف یک زندگی است اما نه به آن شکل که فقط شرحی از گذشته ارائه دهد. بلکه پروست از زندگی چنان یاد می‌کند که در خاطره کسی که آن را تجربه کرده به جا مانده است. حتی باز هم نمی­توان به طور قطع این فرایند را خاطره نامید. بلکه فرایند این نگارش بیشتر بر اساس طرح و نقشه‌ی خاطرات پروست است. بنیامین برای توضیح این فرایند از «خاطره غیرارادی» نام می­برد (بنیامین، ۱۳۸۲: ۹۸). بنیامین معتقد است که خاطره شبیه اتاق‌های یک نمایشگاه است که قطعات گذشته در آن به شکل مخروبه نگهداری می‌شود اما هر جزئی در این نمایشگاه درون خود دارای قصه‌های جذابی است. درواقع این قطعات یا اشیا مثل قطعه‌ای از موسیقی هستند که از دور و به شکل ضعیفی به گوش می‌رسد اما می­تواند برای ما نامی یا تصوری را ناخواسته به ذهن بیاورد یا مثلا خاطره‌ای شبیه به عکس را زنده کند (تانکیس، ۱۳۹۴: ۱۹۰). برای پروست هم فرایند یادآوری به همین شکل بوده است. او در محدوده‌ی تنگی که از نمونه‌ها و قطعات در دسترس داشته، تجربه‌ای را به یاد می‌آورده است. تجربه‌ای از گذشته که به نظر می‌رسد پایان گرفته است اما اینطور نیست بلکه هر تجربه‌ی پایان‌گرفته‌ای می­تواند راه را برای گستره‌ی تجربیات تازه باز کند. در نتیجه حادثه‌ای که از گذشته به یاد می‌آید پایان‌ناپذیر است و به مثابه‌ی کلیدی عمل می‌کند که راه را بر رخدادهای پیش و بعد از خود می‌گشاید (بنیامین، ۱۳۸۲: ۹۹). درنتیجه در شهر سایت‌های معینی وجود دارد که فقط آثار زخم‌های گذشته را بر چهره ندارد بلکه نشانه‌ها و ردّ پاهایی  از آینده را نیز درون خود دارد (تانکیس، ۱۳۹۴: ۱۹۱). به همین علت است که یک قطعه شیرینی، پروست را به یاد خاطره‌ای در کودکی‌اش می‌اندازد و در هشتاد صفحه این نکته را بیان و توصیف می‌کند. عملی که پروست در اثر خود انجام داده است در نهایت توانسته است سده‌ی نوزدهم را آماده یادآوری خاطرات کند که بتوان در آن جریان‌های گوناگونی را پیدا کرد.

ژیل دولوز نیز در تفسیر نشانه‌های مارسل پروست بحثی را دررابطه با حافظه غیرارادی پیش می‌کشد. دولوز معتقد است که حافظه ارادی نسبت به رمزگشایی نشانه‌ها دیرتر و کندتر از حافظه غیرارادی عمل می‌کند. درواقع حافظه زمانی می‌تواند به درستی نشانه‌ها را رمزگشایی کند که در معرض فراموشی‌ها و تکرارهای ناآگاهانه‌ی فرایند رمزگشایی قرار گیرد. حافظه غیرارادی در مواجهه با نشانه‌های خیلی خاص فعال می‌شود. دولوز معتقد است که این نشانه‌ها،  نشانه‌هایی محسوس هستند و ما یک کیفیت محسوس را به عنوان نشانه درنظر می‌آوریم. در مواجهه با یک کیفیت محسوس الزامی احساس می‌شود که فرد را وادار به جستوجوی معنای خاصی می‌کند. درنتیجه زمانی که حافظه با یک نشانه فراخوانده می‌شود قلمروی معنایی خاصی را عرضه می‌کند همانطور که سنگ‌فرش‌های خیابان برای پروست تداعی­گر «ونیز» است. دلوز اما اضافه می‌کند که حافظه غیرارادی نمی‌تواند به راز تمام نشانه‌ها دست یابد. بعضی از نشانه‌ها با صورت‌های تخیل انسان مرتبط هستند مانند رنگ کلیساهای یک شهر (دلوز، ۱۳۸۹: ۷۹-۷۸). پروست در فرایند نوشتن و به یادآوری از ترکیب این دو سود برده است. پروست به کمک حافظه‌ی غیرارادی بخشی از گذشته را احیا کرده و به کمک صورت‌های تخیل سرآغاز شکل‌گیری یک اثر هنری را رغم زده است.

تلاش بنیامین در توضیح فرایندهای ادراک و تصور و همچنین نحوه عملکرد خاطرات (که نمونه‌ای  آن در اثر مارسل پروست توضیح داده شد) راه را برای قرائت فضاهای شهر و محلات باز می‌کند. به این شکل که هر شهر را می‌توان برحسب توپوگرافی‌های اجتماعی محلات مختلف، مرزهای واقعی و تصوری‌شان قرائت کرد. از نظر بنیامین گذر کردن از یک خیابان برای صحبت کردن با زنی روسپی گذشتن از قلمروی طبقه اجتماعی است (تانکیس، ۱۳۹۴: ۱۹۱). ذهن و ادراک آدمی در شهر می‌تواند فضاهای آشنا را دنبال کند و با نشانه‌های خیابان تصور کند. درنتیجه شهر به مثابه عرصه خاطرات فردی عمل می‌کند که می­توان حکایت­های فضایی‌اش را به شیوه‌های مختلف ثبت کرد.

 

فهرست منابع

– احمدی، بابک (۱۳۷۶) خاطرات ظلمت، تهران: مرکز

– بنیامین، والتر(۱۳۸۲)  تصویر پروست از کتاب نشانه‌ای به رهایی والتر بنیامین (مقاله‌های گزیده)، ترجمه بابک احمدی، تهران: تندر

– تانکیس، فرن (۱۳۹۴) فضا، شهر و نظریه اجتماعی، ترجمه حمیدرضا پارسی و آرزو افلاطونی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

– دولوز، ژیل (۱۳۸۹) مارسل پروست و نشانه‌ها، ترجمه دکتر اسداللهی تجرق، تهران: علم.

– Benjamin, W (1986) A Berlin Chronicle, in P.Demetz (ed.) New York: Schocken, pp. 3-60

 

 

[۱] Imagination

[۲] Reverie