انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

امیدی زنانه برای جهان وامانده و شرایط اسف‌بار ما

ترامپیسم در آمریکا، قدیمی‌‌ترین دموکراسی مدرن جهان- که امسال دویست و پنجاهمین سالگرد استقلال خود را جشن‌ می‌گیرد- در کمتر از دو ماه از روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ، غوغایی به پا کرده است. آمریکایی‌ها، حتی آن‌ها که به ترامپ رأی دادند، انتظار چنین امواجی تا به این حد هولناک از اقدامات ضد دموکراتیک، آمرانه، نژادپرستانه و به ویژه زن‌ستیزانه را نداشتند و در برابر چشمان خود می‌بینند که چگونه ابله‌ترین رئیس جمهور این دویست و پنجاه سال، در مدتی کوتاه‌تر از دو ماه،  ضرباتی چنین کاری به صدها سال دستاورد دموکراتیک زده و احتمالا در حال نابود کردن یا تخریب سخت آن‌هاست. اما مشکل آمریکا به این کشور ختم نمی‌شود، زیرا  به دلیل سلطه جهانی آمریکایی‌ها، این کشور به الگویی برای همه تبهکاران، جنایتکاران، زن‌ستیزان و نژادپرستان به ویژه دولتی (از برزیل تا مجارستان و هند) تبدیل شده است. محبوبیت احزاب راست افراطی در همه جای جهان در بالاترین نقطه پس از جنگ جهانی دوم قرار گرفته است. همه‌جا زن‌ستیزی،  ضدیت با دگرباشی، با مخالفان سیاسی، و به ویژه با بارزترین چهره «دیگری» یعنی «مهاجران» به سرعت رو به رشد است. در کشور ما نیز همچون بسیاری از کشورهای جهان سوم، هرگز اقدامات ضد زنان، ضد اقلیت‌ها و ضد مخالفان تا این اندازه شدت نداشته‌اند؛ به گونه‌ای که امروز حتی روشنفکران و افراد تحصیلکرده ما نیز چنین ضدیت‌هایی را به نام «لیبرالیسمی» که بویی از آن نبرده‌اند  تقدیس می‌کنند و به  اندیشمندانی که از گذشته تا امروز از حقوق  اقلیت‌ها و از عدالت اجتماعی و حمایت از فرودستان، دفاع  کرده یا می‌کنند، حمله می‌برند. روز زن، برای ما بهترین فرصت برای دفاع از همه کسانی است که در موقعیتی خیالین به نام «اقلیت» قرار گرفته‌اند، ولی ما آن را در شرایطی تجربه می‌کنیم که مدعیان دروغین آزادی برای زنان این سرزمین، حتی از شکایت در آمریکا از یکی از چهره‌های مورد پرستش‌شان، «پرویز ثابتی»، شکنجه‌گر پیشین و از عوامل اصلی فروپاشی رژیم گذشته از خلال تحمیل خفقان ساواک (بدون اینکه  خواسته باشیم درباره خود این پرونده نظری بدهیم) به شدت اعلام نگرانی می‌کنند. در همین شرایط که باید از حقوق زنان و همه اقلیت‌ها بیشترین دفاع را کرد، باز می‌بینیم همین مدعیان که دائم نام «زنان» بر زبانشان است، هر سال تلاش می‌کنند برای فیلسوف حکومتی و نماد ِ نفرت نژادی و ضدروشنفکری و نظریه‌های  خطرناک و تفرقه‌افکنانه او یادبود و بزرگداشت برگزار می‌کنند. همان شخصیت خودشیفته‌ای و مریدپروری که با حمایت بخشی از حاکمیت توانست با نظریه‌های نوفردیدی خود نقشی مهم در گسترش کینه‌ علیه اقلیت‌ها و مبارزه با عدالت‌خواهی برای دفاع از نولیبرالیسم و تجدید‌نظرطلبی سیاسی به سود ارتجاع داشته باشد. از خود بپرسیم چرا نولیبرالیسم، دیکتاتوری، رویکردهای قدرت‌طلبانه مردسالار، مهاجر‌ستیز و پوپولیستی راست، چنین با زن‌ستیزی خود، برجسته هستند و همیشه بوده‌اند. چرا چهره  استبداد و جنگ و خشونت و ظلم، به ویژه ظلم سرمایه‌داری چنین از زنان و زنانگی واهمه دارد و هرکاری می‌کند که زنان «ناپدید» شوند. نازی‌ها، زنان‌خانه‌دار و زنانی که هیچ‌کاری جز بچه‌آوردن بی حد و حصر انجام ندهند را، تقدیس می‌کردند و ترامپیست‌ها بیشترین مخالفت را با سقط جنین زنان انجام می‌دهند، حتی اگر بارداری به دلیل تجاوز باشد و حتی اگر زندگی مادر را به خطر بیاندازد؛ یعنی هر کاری می‌کنند که زنان ناچار به فرزندآوری بشوند، اما در همان حال هرگونه کمکی را برای  آنکه این فرزندان بتوانند در جهان و محیط آرام و با حداقل رفاه زندگی کنند، از میان بر می‌دارند. دلیل، البته برای ما همیشه روشن بوده است: زیرا زنان بنا بر ذات زنانگی، منشاء حیات و زندگی و از این رو منشاء امید به آینده‌ای بهتر برای همه و ایجاد جهانی  شاید با خشونت کمتر و با مهربانی و عشق بیشتر هستند. همان چیزی که می‌توان درباره کودکان و جوانان گفت. امروز شورشی  درونی، آتشی زیر خاکستر در سراسر جهان در حال سرکشیدن است: نسل‌های هر چه جوان‌تری که دیگر حاضر نیستند ریاکاری  نولیبرال‌های سرمایه‌داری را از خلال والدین خود تحمل کنند: همان سرمایه‌داران کنونی و استعمارگران دیروز را که با قدرت استعمار و سلطه نظامی در سراسر جهان، دیکتاتوری‌های مردسالارانه و ضد بشری را بر سر کار آوردند، جنگ‌ها را بر افروختند، کشورهای جهان سوم را غارت و ویران و غیر قابل زیست کردند و حتی در سرزمین خودشان با زور و کشتار و نسل‌کشی مستقر شدند و امروز با ریاکاری مهاجرانی را که سرزمین‌های به خاک و خون کشیده شده به کشورهای آن‌ها گریخته‌اند را عامل و دلیل اصلی همه بدبختی‌ها و مصیبت‌های خودشان و کل جهان اعلام می‌کنند. در نگاهی عقلانی نباید تصور کرد که نیروهای خشونت‌بار نظامی که در حملات وحشیانه خود همچون روس‌ها در اوکراین، به زنان و کودکان تجاوز می‌کنند و  افراد غیر‌نظامی را قتل‌عام می‌کنند، گناه بیشتری از سیاستمدارانی که با ریاکاری و الفاظ  نفرت‌آمیز خود از آن‌ها دفاع می‌کنند، داشته باشند؛ همچنانکه از «روشنفکران» جهان‌سومی بی‌مایه و  ابلهی که  به سرمایه داری نولیبرالی پناه برده  و در شرایط کنونی ما دست به دامان  فردی به آلودگی و پلیدی ترامپ شده‌اند که ما را «نجات دهد». این‌ها همه از یک جنس هستند: مردسالاری هژمونیک و زن‌ستیزی که دلیل دشمنی‌اش، دشمنی با اصل حیات، و آزادی است که در ذات امرحیاتی نهفته است. شکی نیست که باری که امروز جهان بر دوش زنان و جوانان که هنوز  آلوده سیستم‌های پدرسالارانه و خشونت‌طلب گذاشته است، بیش از اندازه سنگین است و بی‌تردید باید مردان بی‌شماری نیز باشند که در کنار آن‌ها قرار بگیرند که مسلما هستند. اما  زنانگی در این میدان قطعا تا اندازه زیادی تنهاست. زنان مایه و ذات زندگی‌اند و قدرت این زندگی است که باید فسادی که امروز جهان را فراگرفته و تا مغزهای پوک و خشن برخی روشنفکران نیز نفوذ کرده، مبارزه کنند. جهان پیر و فرسوده شده؛ پدر ِ بیمار و مردسالاری که امروز فرزندان خود نیز به کشتار می‌دهد؛ اما در برابر این  قدرت خشونت‌بار ولی بی‌شک شکستنی ِ نفرت، زنان همچون همیشه خواهند توانست قدرت زندگی را جایگزین کنند، بی‌آنکه برای مبارزه با مرگ و نیستی دست به ابزار مرگ و نیستی بزنند. روز زنان بر همه زنان، مادران، همسران، خواهران و دختران سرزمین ما و همه جهان که بیشترین دردها را تحمل می‌کنند و بیشترین بها را با روح و بدن خود هرروز می‌دهند، مبارک باد. در این شرایط، کم‌ترین کاری که از دست ما مردان بر می‌آید، آن است که دستشان را ببوسیم و در این نبرد بزرگ برایشان آرزوی پیروزی داشته باشیم و در حد توانمان در پشت سر آن‌ها بایستیم و نه سف نخستشان که چنین آبروی خود را در نبرد باخته‌ایم: صف پشتی، حداکثر جایگاهی است که به گواه تاریخ می‌توانیم ادعایش را داشته باشیم.