انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مسلمانان در غرب

نمی‌دانم در سیاست، قدرت و اقتدار مهم‌تر است یا امنیت و آرامش؛ ولی مطمئنم برای بقای بشر، صلح و امنیت مهم‌تر از جنگ و خصومت است. متفکران برجستهٔ غربی و شرقی کتاب‌های بسیاری دربارهٔ شرق نگاشته‌اند که بیشتر آن‌ها توصیف درگیری‌های شرق و غرب است. آن‌ها همواره به‌دنبال کشف خصومت‌ها و ناسازگاری‌ها هستند و به اختلافات بیش از اشتراکات اعتنا می‌کنند و به‌جای یافتن روش‌های صلح‌آمیز و پذیرش یکدیگر، به‌دنبال برتری‌جویی و کشف نقاط تاریک و لاینحل‌اند. احتمالاً بیشتر یافته‌های این گروه در تحقیقاتشان بی‌راه نباشد؛ اما همواره این پرسش مطرح است: چرا در دورانی زندگی می‌کنیم که سیاست‌مداران علاقه‌مندند صلح را با جنگ و خون‌ریزی و امنیت و مبارزه با تروریسم را با جنگ‌افروزی و بمباران شهرها و ازبین‌بردن زنان و کودکان برقرار کنند؟!
با توجه به این واقعیت و نیز علاقهٔ متفکران به یافتن نقاط افتراق و راه‌حل‌های غیرصلح‌آمیز، کتاب طارق رمضان ممتاز و ارزنده است؛ زیرا او در این کتاب می‌کوشد بدون خشونت و خصومت، راهی برای صلح و دوستی بیابد. همین بس بود برای اینکه طارق رمضان توجه مرا به خود جلب کند. او سخن از صلح بر قلم دارد و می‌کوشد راه‌حلی برای مصالحه بیابد.

طارق رمضان نوۀحسن‌البنا بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین و زادهٔ ۱۹۶۲ در شهر ژنو است. او فلسفه را در کالج ژنو و اسلام‌شناسی را در دانشگاه فرایبورگ سوئیس تدریس می‌کند. وی از دانشمندان اصلاح‌طلب دینی به شمار می‌آید و محافل علمی و دانشگاهی از وی تقدیر کرده‌اند. از او با عنوان مارتین لوتر کینگ دنیای اسلام یاد می‌شود. رمضان پدیدآورندهٔ آثار ارزشمندی دربارهٔ اسلام است؛ از جمله کتاب ارزشمند و پراهمیت مسلمان اروپایی که سال ۱۹۹۸ در سوئیس منتشر کرده است. او در این کتاب، راه‌حل‌ها و رهنمودهایی به مسلمانان ساکن اروپا ارائه می‌دهد تا بتوانند با کمترین تعارض و چالشی، به زندگیِ راحت و مسالمت‌آمیز در غرب ادامه دهند.
رمضان در کتاب دیگری که در سال ۲۰۰۰ به چاپ رسانده است، دربارهٔ غرب و چالش‌های مدرنیته نظرات مفیدی داده است. او در این کتاب به علما و روشن‌فکران اسلامی پیشنهاد می‌دهد که نقاط مشترک فرهنگی میان جهان غرب و جهان اسلام را بیابند و ذهن مسلمانان غربی را با آن آشنا سازند. به‌اعتقاد او، نکات مشترک بیش از نقاط اختلاف است که افراد مغرض و نادان به آن دامن می‌زنند. رمضان بعد از حوادث یازدهم سپتامبر نیز کتابی با نام جهاد، خشونت، جنگ و صلح منتشر کرد که محور اصلی‌اش صلح و دوستی و مسالمت‌جویی است.
اما دربارهٔ کتاب حاضر، رمضان از منابع و مراجع اسلامی و دربارۀ کارکرد و کاربرد آن‌ها، مباحث مفصلی ارائه می‌کند که همهٔ آن‌ها برای علاقه‌مندان به موضوعات و منابع اسلامی مفید و جذاب است. رمضان در این کتاب مفصلاً به مباحث دینی و اسلامی پرداخته است که البته دغدغۀ من در مرور و معرفی کتاب رمضان نیست؛ اما باید بگویم ایده‌هایی که او برای مدارا و سازگاری مسلمانان مطرح می‌کند، زاینده و روان و ثمربخش است. رمضان در این کتاب تلاش می‌کند مسلمانان را از خلوت‌گزینی دور کند و آن‌ها را به شرکت در همهٔ عرصه‌های اجتماعی دعوت کند. او انسان را موجودی مسئول و فعال و هوشمند توصیف میکند که باید در بطن زندگی اجتماعی، فعالانه ظاهر شود و به‌جای آنکه فردی نگران و دل‌واپس باشد، به شهروندی فعال و تأثیرگذار تبدیل شود.
به‌اعتقاد او، بعد از گذشت سال‌ها از مهاجرت مسلمانان، فرزندان آنان دیگر مهاجر محسوب نمی‌شوند و اکنون شهروند آن جوامع به ‌حساب می‌آیند؛ ازاین‌رو باید خود را از انزوا و محرومیت اجتماعی خارج کنند و با ارائهٔ تصویری صلح‌طلبانه از اسلام، هویت خویش را محفوظ بدارند. یکی از راه‌حل‌های پیشنهادی رمضان مطالعۀ مجدد منابع است که تلاشی برای شکل‌گیری قرائتی جدید و سازگار با دوران معاصر است. او معتقد است با تمرکز و مطالعهٔ مجدد می‌توان قوانین منعطف‌تر و متناسب‌تر با وضعیت موجود به دست آورد.

اگر خواننده‌ای علاقه و دانش کافی دربارهٔ منابع اسلامی داشته باشد، احتمالاً از بخش‌های متعددی از کتاب بهره می‌برد؛ اما من این کتاب را از زاویۀ دیگری معرفی می‌کنم. او در این اثر، دیدگاه‌های جالبی را مطرح می‌کند که هم برای مسلمانان ساکن غرب مناسب است و هم برای تمامیِ مسلمانانی که می‌کوشند با مدرنیته روبه‌رو شوند.
هدف رمضان در کتاب مسلمانان غرب و آیندۀ اسلام، نشان‌دادن راه‌حلی است برای مسلمانان ساکن غرب تا به‌جای انزواطلبی و جدایی‌طلبی، در پی راهی برای استقلال واقعی فکری و سیاسی باشند. او در این اثر، ضمن ارائهٔ تصویری جدید از اسلام، ادعا می‌کند هم‌اکنون انقلابی خاموش در تمامیِ کشورهای غربی در جریان است که در نهایت تأثیری چشمگیر بر «اسلام جهانی» خواهد گذاشت.
او در مرحلۀ نخست، با استفاده از تحقیقات گذشتۀ خود و بررسی منابع اسلامی، یافته‌هایش را با واقعیت‌های جامعه مقایسه می‌کند. همچنین با تحلیل پویش‌های میدانی و محلی، بررسی زندگی و تبادل اطلاعات با اعضای مسلمان در اروپا و آمریکا و با درک تازه‌ای از اسلام، به‌دنبال یافتن روش‌های زیست مناسب مسلمانان مهاجر به غرب است. به‌اعتقاد رمضان، این روش در سنت‌های اسلامی ریشه دارد؛ ازاین‌رو او از قرآن و سنت و روش‌های پیشنهادی علما بهره می‌برد و می‌کوشد با استفاده از اطلاعات مدنظر، قرائت تازه‌ای را ارائه دهد؛ اما تأکید می‌کند جنبش اصلاحیِ مدنظرش با وفاداری به منابع و قواعد و قرائت آن‌ها محقق می‌شود.
رمضان در مراحل بعدی تحقیقاتش، بر عملی‌بودنِ این قواعد در جوامع غربی متمرکز شده است. از نظر وی، تعهد اجتماعی و مشارکت سیاسی، مقاومت اقتصادی، گفت‌وگوی میان‌دینی و بدیل فرهنگی موضوعاتی است که در این مقطع از زمان، ضروری به نظر می‌آید. او معتقد است نسلی جدیدی از مسلمانان در جهان غرب تشکیل ‌شده‌اند که هم با فرهنگ غربی آشنایند و هم به اصول اسلام معتقدند. آن‌ها به‌زودی تأثیری چشمگیر در جهان اسلام خواهند گذاشت.
او در بخش دیگری از فصل اول با عنوان «جهان منابع»، به این موضوع اشاره می‌کند که با وجود گوناگونی فرهنگی، اصول بنیادین در اعتقادات مسلمانان مشترک است. بنابراین با مطالعهٔ عمیق منابع و علوم اسلامی است که می‌توان روش هایی را یافت تا در جغرافیاهای متفاوت و با وجود وحدت متون مرجع، آن‌ها بتوانند خود را با محیط سازگار کنند. رمضان در همین فصل، به گونه‌شناسی جریانات مختلف در اندیشهٔ اسلامی هم می‌پردازد و گرایش‌های مختلفی را در این فصل تحلیل می‌کند که در جهان امروز حضور دارند و نه‌تنها در کشورهای مسلمان مشاهده می‌شوند، بلکه در کشورهای غربی نیز فعالیت دارند. این گرایش‌ها با سنت‌های سنی و شیعی و با تمایزاتی گسترده همراه‌اند و در هر منطقهٔ جغرافیایی نماینده و طرف‌داران خود را دارند؛ اما با وجود یکسان‌بودن منابعشان، هرکدام قرائت و تفسیر خود را از منابع واحد ارائه می‌دهند.
یکی از نکات تأمل‌برانگیزی که رمضان به آن اشاره می‌کند، ناهماهنگی و گسستی است که بین مسلمانان در جوامع غربی وجود دارد. به‌اعتقاد او، با مطالعات میدانی، غالباً مسلمانان از جوامع و جریانات فکری گوناگونی برخوردارند که با یکدیگر نیز همدل و همراه نیستند و هرکدام محافل و مراکز و مساجد خاص خود رادارند. موضوع مهم دیگری که او به آن اشاره می‌کند، انزواطلبی مسلمانان در محیط زندگی‌شان است، آن‌ها در غرب زندگی می‌کنند؛ اما تعلقی به غرب احساس نمی‌کنند و خود را فقط با «دیگربودگی» و احساس تقابل تعریف می‌کنند. به‌اعتقاد رمضان، با وجود اینکه جمعیت مسلمانان در غرب زیاد نیست؛ اما این دلیل نمی‌شود که آن‌ها خود را از جامعه دور سازند و هیچ مشارکتی نداشته باشند. مسلمانان هم در عرصه‌های اجتماعی و هم در صحنهٔ سیاسی، دائماً خود را اقلیتی در حالت تدافع تلقی می‌کنند و این احساس، در تمام عرصه‌های زندگی‌شان مؤثر است. آن‌ها در مطالبات اجتماعی و سیاسی‌شان هرگز احساس شهروندبودن را تجربه نمی‌کنند.
رمضان با توجه به این مشکلات، راه‌حل‌های متعددی می‌دهد. او می‌گوید: «با وجود مشکلاتی که مسلمانان در غرب دارند، باید از عقل و اندیشۀ خود بهره ببرند و علما و روشن‌فکران و اعضای وابسته به آن‌ها آموزش‌های مدون و دقیق ارائه دهند، آموزش‌هایی که در سنت اسلامی ریشه داشته باشد. در یک کلام، آموزشی که مسلمانان را به ‌ضرورت نوسازی و قرائتی جدید از منابع مسلمانان وادار کند. آن‌ها باید مداراگر باشند و در عین حال که اصل خود را حفظ می‌کنند، باید بدانند ’خود بودن‘ ’ضد دیگری ‌بودن‘ نیست؛ بلکه ’در کنار هم بودن‘ است» (نک:بخش اول، ذیل عنوان «بررسی یک وضعیت»).
رمضان در بخش دوم، موضوعی مهم دربارهٔ چشم‌انداز آیندهٔ مسلمانان در غرب را مطرح می‌کند. او در جست‌وجوی راه‌حلی کاربردی برای زیست بهتر مسلمانان در غرب است. وی می‌گوید آموزش چندبعدی مسلمانان برای کاربرد عینی تعالیم «شریعت (راه وفاداری)» مستلزم «کوشش مستمر و همه‌جانبه است» که در زبان عربی به آن جهاد می‌گویند. رمضان از مسلمانان می‌خواهد درک شخصی خود و برداشتشان از اسلام را همچون دیگر ابعاد زندگی‌شان گسترش دهند. این جهادی است که شهروند فعال و مسئول انجام می‌دهد. جهاد معنوی به‌اندازۀ جهاد اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برای مسلمان در جوامع غربی مهم است (نک: بخش دوم، ذیل عنوان «معنای تعهد»).
رمضان دربارۀ آموزش مسلمانان شرح می‌دهد که بسیاری از خانواده‌ها در جماعت اسلامی ابراز نگرانی در خصوص تربیت اسلامی فرزندانشان می‌کنند؛ زیرا به‌اعتقاد آن‌ها آموزش مناسبی به فرزندان مهاجران داده نمی‌شود. به‌جای آنکه آموزش متناسب با اصول و منابع اسلامی باشد، بر اساس گفتمان انتقادی و تحقیرآمیز است. آموزش فرزندان بر اساس سازش و مدارا طراحی نشده است؛ بلکه با این روش که «هرگز نباید شبیه غربی‌ها» شوید، پیش می‌رود. بسیاری از مسلمانان تنها راه‌حل را احداث مدارس اسلامی می‌دانند.

رمضان دربارهٔ آموزش نیز معتقد است آموزش وقتی نهادینه می‌شود که متناسب با محیط برنامه‌ریزی‌ شود و با تمام عرصه‌های زندگی هماهنگ باشد، آموزشی که متناسب با روابط مردان و زنان محیط شهری صورت گیرد. ارتباط آن‌ها با تجربهٔ زیست افراد به‌طور طبیعی به آن‌ها نشان می‌دهد، مسلمان‌بودن این نیست که فرهنگی شرقی داشته باشند و همیشه بیگانه باشند؛ بلکه دقیقاً منظور این است که به اینجا تعلق دارند و به‌سرعت می‌آموزند بین آنچه با ارزش‌های آن‌ها هم‌خوانی دارد و آنچه هم‌خوانی ندارد، تمایز بگذارند (نک: بخش دوم، ذیل عنوان «اصلاح آموزش اسلامی»).
رمضان شرح می‌دهد شهروندان مسلمان در غرب باید راجع به عدالت دربارۀ خودشان و تبعیضاتی که صورت می‌گیرد، منفعلانه عمل نکنند؛ زیرا مسئولیت شهروند این است که حقوقش را مطالبه کند. رمضان مسلمانان را دعوت می‌کند که هرجا هستند، به‌دنبال عدالت و نیکی و اصلاح جامعه باشند. مسلمانان نباید غرب را شیطان بدانند و در عین حال که به اصالت خودآگاه هستند، نباید موعوب غرب شوند.
او در پایان بخش دوم، به گفت‌وگوی میان‌دینی و اهمیت آن می‌پردازد. به‌اعتقاد رمضان، انسان‌ها همواره در دوره‌های مختلف تاریخی، برای درک و فهم متقابل یکدیگر تلاش کرده‌اند. امروزه این نیاز بیش از گذشته است و حلقه‌های متعددی از کارشناسان و متفکران پدید آمده‌اند تا پلی ارتباطی بین ادیان و تمدن‌ها باشند. رمضان برای رفع مناقشات و مجادلات، بر ضرورت گفت‌وگوی ادیان تأکید می‌کند. به اعتقاد او این گفت‌وگو باید بدون هیچ آداب و ترتیبی صورت گیرد تا تضادها و مشترکات روشن شود.
رمضان در پایان بر جنبش اصلاحات و یکپارچه‌سازی اسلامی تأکید می‌کند. او شرح می‌دهد، لازمهٔ این جنبش، انقلاب فکری است که امکان آشتی با ارزش‌های جهان‌شمول اسلامی را فراهم می‌آورد. یکی از دستاوردهای این اصلاحات، پایان‌بخشیدن به احساسِ دراقلیت‌بودن مسلمانان است. رمضان امیدوار است با گام‌برداشتن مسلمان در مسیر آشنایی با اصول اسلام و آشنایی با موانعی که در راه رشد آنان قرار دارد و مطالبهٔ استقلال سیاسی و مالی مسلمانان، اوضاع بهتری در انتظار آنان باشد. او تأکید می‌کند مسلمانان در عین حال که با غرب مبادله می‌کنند، باید مستقل باشند و زیر بار قیمومیت غربی‌ها نروند.
رمضان در پایان اشاره می‌کند متفکران در دیدارهای متعدد در جهان اسلام و جوامع اروپایی و آمریکایی به‌ویژه بعد از حملات یازدهم سپتامبر، به این نتیجه رسیده‌اند که فقدان شناخت دیگری، حفظ نگاه ساده‌لوحانه و بی‌معنا و نیز قضاوت صریح و گزنده، شکاف ایجاد می‌کند. آن‌ها باید گفت‌وگوی تمدن‌ها در مرزهای جغرافیایی غرب و اسلام را جدی بگیرند. پیش‌داوری و نژادپرستی و اسلام‌هراسی تعابیر نادرست جوامع غربی است و مسلمانان نباید ساده‌لوحانه فرض را بر این بگیرند که این مسائل به‌راحتی از بین می‌رود.

مشخصات کتاب:
طارق رمضان، مسلمانان غرب و آینده اسلام، ترجمهٔ امیر رضایی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۸۶؛ در: اپلیکیشن فیدیبو.