انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ابداع «غرب» در ذهن روشنفکران ایران

سال ۱۷۸۶م. دورانی است که اروپا در تلاطم به سر می‌برد و در سال ۱۷۸۹م. انقلاب کبیر فرانسه رخ می‌دهد. پس از انقلاب کبیر فرانسه دوران سرمایه‌داری آغاز می‌گردد و در نتیجه تهاجم‌های نظامی و فرهنگی وسیعی آغاز می‌گردد. در این دوران (دوارن قاجار) تماس مستقیم جامعه ایرانی با کشورهای اروپایی رخ می‌دهد. همزمان با روی کار آمدن فتحعلی شاه رقابت بین سه کشور عمده آن زمان یعنی فرانسه و انگلیس و روسیه جهت تحت تاثیر قرار دادن دولت ایران ( به دلیل موقعیت سوق الجیشی و استراتژیکی ایران حهت دستیابی به شرق ) رخ می دهد.

قبل از فتحعلی شاه قفقاز و هرات و ترکمنستان امروزی هنوز جزیی از حکومت ایران محسوب می شوند، بنابراین ایرانی های ساکن در قفقاز و باکو در ارتباط با رخدادهای اروپا و روسیه هستند و در واقع داد وستد روشنفکری آغاز می گردد. ( اصطلاح روشن فکر و منور الفکر را از این دوره پدیدار می‌شود ) بنابراین این اولین تماس روشنفکری در آن زمان است. در زمان فتحعلی‌شاه شکست در برابر روسیه و عقد قراردادهای ننگین تأثیر شگرفی بر ایرانیان داشت. این تأثیر در سخنان عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی‌شاه، به سفیر فرانسه اینگونه بیان می‌شود:

« مردم به کارهای من افتخار می‌کنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی‌خبرند. چه کرده‌ام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کرده‌ام و چه انتقامی توانسته‌ام از تاراج ایلات خود بکشم؟… از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، مع‌الوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی (روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من می‌شوند… نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.» (ژوبر، ۱۳۴۷، ۹۵-۹۴)

اتفاق مهم دیگر این دوران این است که جامعه ی اروپایی اولین ضرباهنگ های مدرنیته را تجربه می کند و اروپا برای کشورهای شرقی مظهر ترقی و تمدن ودستاوردهای بزرگ می‌شود و نوعی شیفتگی نسبت به اروپا شکل می‌گیرد. بنابراین در ذهن روشنفکران ایرانی نیز از زمان شکست در برابر روسیه (نوعی شکست در برابر غرب) و با آغاز همزمان مدرنیته در اروپا، غرب نماد پیشرفت می‌گردد. در این دوران تلاش روشنفکران (روشنفکرانی نظیر احمد آخوندوف و عبدالرحیم طالبوف) بر مدرنیته ایرانی که همان بومی‌سازی شده مدرنیته اروپایی است، متمرکز می‌گردد. در واقع تلاش روشنفکران در بازخوانی مدرنیته اروپا مطابق با اصول ایران باستان است.

تمنای مدرنیته که با ارتباط روشنفکران با غرب صورت می‌گیرد، در انقلاب مشروطه نمایان می‌گردد. پس از آن در دوران پهلوی اول، روشنفکرانی که به مدرنیسم از بالا اعتقاد دارند، غرب و تجدد طلبی را الگوی خود قرار داده به قدرت می‌رسند. در همین دوران است که شهر لباس نو بر تن می‌کند و دادگستری، اداره ثبت اسناد و اداراتی از این دست در شهر بنا می‌شود.

در دوران پهلوی دوم از ابتدای دهه ۱۳۴۰ه.ش. انقلاب سفید از جانب حکومت بر مردم تحمیل می‌گردد. در این دوران مدرنیزاسیون سنگین غربی از جانب حکومت صورت می‌گیرد، به گونه‌ای که این مدرنیزاسیون به شدت مدرنیزاسیونی است که سید حسن تقی زاده یکی از رهبران انقلاب مشروطیت بدان معتقد است:

«ایران باید ظاهرا و باطنا جسما و روحا فرنگی مآب شود و بس» (تقی زاده، ۱۳۳۸، ۲)

این مدرنیزاسیون سنگین غربی، واکنش متقابل روشنفکران را در پی دارد. در این دوران، روشنفکران بازگشت به اصل را سرلوحه خود قرار می‌دهند و احمد محمود، محمد علی افغانی، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی و بسیاری دیگر ادبیات منطقه‌ای را رواج می‌دهند.

بنابراین با توجه به خودباختگی ایرانیان نسبت به غرب که پس از شکست در برابر روسیه و نیز امضای قراردادهای ننگین صورت گرفت، غرب در ذهن روشنفکران به عنوان مرکز پیشرفت جهان شکل گرفت. در این میان بسیاری از روشنفکران در پی استفاده از الگوهای غربی با توجه به گذشته کشور و تطبیق این الگوها مطابق ارزش‌های بومی و ملی بودند. در واقع آنان در تمنای مدرنیته ایرانی بودند و برای دستیابی به آن، از غرب به دلیل پیشرفت شگرف آن، الگوبرداری می‌کردند. برخی دیگر از روشنفکران، غرب را بسان انسان کاملی می‌پنداشتند که باید خود را به مانند آن ساخت. این روشنفکران تقلید کامل از الگوهای غربی را خواستار بودند و به الگوهای کهن بومی توجهی نداشتند. برخی دیگر از روشنفکران در تلاش بودند تا الگوهای بومی را بهبود ببخشند. آنان نیز به مانند سایر روشنفکران غرب را پیشرفته می‌نگریستند اما تلاش آنان در جهت پیشرفت الگوهای بومی بود. در هر صورت تمامی روشنفکران غرب را نماد پیشرفت می‌دانند اما در نحوه ترقی کشور عقاید متفاوتی با یکدیگر دارند.

پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ه.ش. هویت بنیادگرای اسلامی ایران را فراگرفت. این هویت اکنون عراق و سوریه و یمن را نیز تحت تأثیر قرار داده است و در تقابل با شبکه جهانی در حال گسترش است. در این میان این هویت، دسته‌ای از روشنفکران را تحت تأثیر خود قرار داده که آنان را روشنفکران دینی می‌نامند. این دسته از روشنفکران همانند بسیاری دیگر بازگشت به گذشته را در دستور کار خود قرار داده‌اند، اما این بازگشت، بازگشت به اسلام است. بنابراین آنان تحت امر بنیادگرایی اسلامی قرار دارند، به گونه ای که:

«بنیادگراها دست به گزینش می زنند. شاید به خوبی متوجه باشند که کل گذشته ناب و خالصی را پذیرفته‌اند، اما انرژی آن‌ها مصروف به کار بستن جنبه‌ها و ویژگی‌های برگزیده‌ای می‌شود که بهترین مقوم هویت آن‌هاست، وحدت نهضت را تضمین می‌کند و دیگران را در فاصله مطمئنی نگاه می‌دارد…» (Marty and Appleby, 1991)

بنابراین روشنفکران دینی ایرانی، غرب را تنها در چارچوب تعیین شده از جانب اسلام می‌پذیرند. صاحبنظران و دانش‌پژوهان برجسته‌ای معتقدند با اینکه اولویت اصول دینی به گونه‌ای که در قرآن بیان شده برای همه مسلمانان یکسان است، اما جوامع و نهادهای اسلامی پذیرای تکثر تفسیرها و چند صدایی هستند (کستلز، ۱۳۸۰، ۳۱). بدین ترتیب روشنفکران دینی هر تغییر مثبتی را در چارچوب اصول دین می‌پذیرند، گرچه میان آنان در میزان پذیرش اندیشه‌های غربی اختلافاتی وجود دارد.

امروزه، دو دیدگاه روشنفکری دینی در ارتباط با غرب وجود دارد. دیدگاه اول، نگاه منفی نسبت به غرب دارد و معتقد است اندیشه جهانی غرب به معنای پذیرش اصول جهانی و دوری از اصول اساسی اسلام. این دیدگاه در تقابل با جهانی شدن مطابق سلیقه غرب، در تلاش است تا با رجوع کامل به اصول اسلامی و بازخوانی دوران پیامبر اسلام به پیشرفت دست‌ یابد. این دسته با توجه به پیشرفت‌های حاصله در چین، این کشور را با توجه با اصول اساسی اسلام و در تقابل با غرب الگوی خود قرار داده‌اند.

دیدگاه دوم، همچنان غرب را الگوی کامل پیشرفت می‌داند. این دسته از روشنفکران سعی در توجیه غرب با توجه به اصول دین دارند. این گروه ارتباط با غرب جهت پیشرفت بیشتر را خواستارند و امید دارند تا با وارد شدن صنایع مونتاژ (صنایع کاریکاتوری)، ایران به آن پیشرفتی که کشورهایی نظیر ژاپن و کره در دهه‌های پیشین (همزمان با دوران پس از انقلاب سفید ایران) به آن دست یافتند، برسد. البته که به نظر می‌رسد غرب (نماد پیشرفت این دسته از روشنفکران) همانطور که در دهه ۱۳۴۰ ه.ش. و نیز پس از در سال‌های جولان شرکت فرانسوی پژو در ایران، فرصت پیشرفت کامل تکنولوژی را به ایران نداده است، همچنان صنعت ایران را در مرحله مونتاژ نگاه دارد.

بنابراین می‌توان «غرب» و پدیده «بازگشت» را دو روی مقابل هم برای مدرنیته در ذهن روشنفکران ایرانی پنداشت. دسته‌ای از روشنفکران معتقدند، ایران باید روحا و جسما غربی گردد و دسته‌ای دیگر بازگشت به گذشته خود شروع به پیشرفت را سرلوحه کار خود قرار داده‌اند. دسته گسترده سومی نیز به پذیرش پیشرفت‌های غربی در چارچوب گذشته خود (این گذشته می‌تواند دوران پادشاهی کوروش باشد و یا دوران صفویان) معتقدند.

منابع

تقی زاده، سید حسن (۱۳۳۸) “دوره جدید” ، فصلنامه کاوه، سال پنجم، شماره ۳۶، تهران.

ژوبر، پیرآمده‌امیلین‌پروپ (۱۳۴۷)،” مسافرت در ارمنستان و ایران”، ترجمۀ علیقلی اعتمادمقدم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.

کاستلز ، مانوئل (۱۳۸۰ )، “عصر اطلاعات – قدرت هویت”، ترجمه حسن چاووشیان، جلد ۲، تهران، طرح نو.

Marty, Martin And Applebey,Scott (eds) (1991). Fundamentalism Observed, Chicago: University of Chicago Press.