حماسههای شفاهی در امتداد جاده ابریشم: سنتهای ترکیِ سینکیانگ کارل رایخل (۲)
کُنشِ متقابلِ سنتهای شفاهی و مکتوب در شعرِ حماسیِ اویغوری
با وجودِ چَغَتایی بهعنوان میراثِ ادبی و زبانشناختیِ اویغورها، جای تعجب نیست که ادبیاتِ نوشته شده و سواد نقش مهمی در سنتِ حماسهی شفاهیِ اویغورها نیز داشته باشد. بسیاری از روایتها از شفاهی به مکتوب و از مکتوب به شفاهی گذر کردهاند. بسیاری از حماسهها و داستانهای عاشقانهی مشهور به نگارش درآمدهاند و در قالب دستنوشتهها یا بهصورتِ چاپشده منتقل شدهاند و بر نسخههای شفاهیِ اجراشده تأثیر گذاشتهاند. در فضای فرهنگی و زبانشناختیای که، برای قرنها، شاهد شکوفاییِ ادبیات در زبانهای چغتایی و فارسی بوده است، سواد و شفاهیّت، اجرای شفاهی و اجرا از روی متن، بهخاطرسپردنِ متنِ ثابت و «بداههپردازی در اجرا» بهگونهای پیچیده با یکدیگر در ارتباطند. از این حیث، شعرِ شفاهیِ اویغورها بهوضوح با حماسهی شفاهیِ دیگر مردمانِ ترکـ زبانی که فرهنگِ سنتیشان، بیش از شهری، غالباً کوچگرد بوده است یا امروز نیز هست تفاوت دارد.
امروزه «خوانندهی داستانهای» اویغوری، برای اینکه از اصطلاح آ. ب. لورد استفاده کرده باشیم، عموماً داستانچی، «اجراکنندهی داستانها»، نامیده میشود. اصطلاحِ «داستان» از زبان فارسی میآید (در فارسی معنای اصلیاش قصه است) و توسط تعدادی از مردمانِ ترکـ زبان، نه تنها در آسیای میانه، برای معرفی کردنِ روایتی «حماسهگونه» استفاده میشود. صفتِ «حماسهگونه» نیاز به توضیحی کوتاه دارد. با معیار غربی الگوی اولیهی حماسه با اشعارِ هومری معرفی میشود. اینها روایتهای طویلِ منظومی هستند که رویدادهایشان در جهانی گذشته قرار دارند و بر دلاوریهای قهرمانانه و اَعمال و ماجراهای مردان و زنانِ قهرمان متمرکز هستند. داستانهای اویغوری عموماً بهطور کامل منظوم، همچون حماسههای هومری، خلق نمیشوند، اما ترکیبی از نظم و نثر هستند. این شکل از روایتِ «نثرِ موزون» در جهانِ ادبیات شایع است. در سنتهای شعریِ ترکی ما یک روایتِ قهرمانیِ مشابه مییابیم که هم در نثر و هم ترکیبی از نظم و نثر باشد. هنگامی که هر دو از نظر محتوی، سبک و مفهوم یکسان هستند این غیرمنطقی میآید که تنها روایتِ منظوم را حماسه بنامیم و از اطلاق این اصطلاح به یک روایتِ نثرِ موزون خودداری کنیم.
با این حال، محدودیتِ دیگری هم برای اطلاق برچسبِ «حماسه» به داستانهای اویغوری هست. بسیاری از داستانها بیش از روایتهای قهرمانانه قصههای عاشقانه و ماجراجویانه هستند. طرحها و موضوعاتِ این روایتها از انبوهی از قصههای شرقیای که در مجموعههایی همچون شبهای عربی و طوطی نامه («کتابِ طوطی») رایج هستند استخراج شدهاند. در این داستانهای عاشقانه و ماجراجویانه بخشهای منظوم غالباً مونولوگ یا دیالوگ هستند که در آنها شخصیتهای اصلی احساسات و عواطفِ خود را بیان میکنند. این داستانها، در طرحها یا موضوعات و همچنین در سبکهایشان، مشابهتهای فراوانی را با گونهای که در ادبیاتِ سدههای میانی عموماً «رومانس» نامگذاری شده است نشان میدهند.
پژوهشگرانِ بومی تمایزی بینِ داستانهای قهرمانانه (qährimanliq dastanliri)، عاشقانه (muhäbbät dastanliri)، مذهبی (diniy dastanlar) و تاریخی (tarixiy dastanlar) قائل هستند. پراکندگیِ امروزیِ اینها همچون روایتهایی با اجرای شفاهی به سادگی قابل ردیابی نیست. بسیاری از داستانچیها داستانهای مذهبی را در جشنهای مزار اجرا میکنند، جشنهایی که در بزرگداشتِ قدیسان و افراد پرهیزکار در محلِ مقبرهی آنها برگزار میود (مزار یعنی «قبرستان» یا «مقبره»). با این حال، به دلیل فشارهای سیاسی هم جشنهای مزار و هم اجرای داستانهای مذهبی مورد بیتوجهی قرار میگیرند و حتی سرکوب میشوند. بسیاری از این داستانهای مذهبی در سنتهای دیگر، به صورتِ متونِ نوشتهشده، یافت میشوند. ویلهلم رادلُف تعدادی از اینها در زبان قزاقی را گردآورد و تحتِ عنوانِ «کتاب حماسهها» (Büchergensänge) منتشر (و ترجمه) کرد. از این میان Kiyiknamä («گَوَزن»)، Qiyämatnamä («پایانِ دنیا»)، Imam Hüseyning Shehitnamisi («شهادتِ امام حسین») در کارگانِ داستانچیهای اویغوری شناختهشده هستند. با این وجود، باید تأکید شود که گرایشهای مذهبی نه تنها محدود به داستانهای مذهبی نیستند، بلکه در دیگر زیرـ گونههای داستانِ اویغوری نفوذ میکنند.
نسخههای منتشر شدهی داستانها در سینکیانگ شرایط واقعیِ اجرا را بازتاب نمیدهند. مجموعهای معارف از داستانهای اویغوری در جلدهای هشت و نُهِ گنجینهی ادبیاتِ شفاهیِ مردمیِ اویغوری یافت میشود. سیویک داستان در این مجموعه وجود دارد، که از این میان گروهِ داستانهای عاشقانه بزرگترین بخش است. ضبطهای قدیمیتر از سنتِ حماسهی شفاهیِ اویغوری عبارتند از داستانهای تارانچی (۱۸۸۶) برای ویلهلم رادلُف، چاپِ نسخهای اویغوری از داستانِ عاشقانهی طاهر و زهره (۱۹۳۰) از جی. راکوئِتس، و مجموعههای داستانهای عامیانه در گویشهای مختلفِ اویغوری توسط گونار جارینگ (۱۹۴۶ـ ۱۹۵۱). متونِ رادلُف یا بازنویسیِ نسخههای مکتوبِ دادهرسانش، هِمِر واکر، و یا داستانهای شفاهی در قالبِ داستانهای عامیانه هستند. دادههای جارینگ نیز در قالب داستانهای عامیانهی منثور هستند. متنِ راموئِتس نزدیک به داستانهای شفاهی هست، اگرچه روشن نیست که آیا متن از اجرایی شفاهی نوشته، یا توسط خوانندهای گفته یا از روی نسخهای رونویسی شده است. نسخههای مدرنِ داستانهای اویغوری در سینکیانگ غالباً از سالهای ۱۹۸۰ به بعد منتشر شدهاند. بسیاری از داستانها در ابتدا در مجلاتِ بولاق («بهار») و میراث («میراث») منتشر شده بودند و سپس در مجموعههای گوناگون بازنشر شدند. منابع همیشه ذکر نمیشوند: در بسیاری، شاید اکثرِ، موارد متونِ منتشرشده از نسَخِ خطی آمدهاند و اصلاحاتِ هیئتِ تحریریه را به خود دیدهاند. گروهِ داستانهای مذهبی بخشِ غایب در ویراستهای کنونی، از جمله گنجینه، است. تعدادی از داستانهای اویغوری، که از ویراستهای گوناگون برداشت شدهاند، به زبان ترکیهای ترجمه و بازنشر شدهاند.
در کنفرانسی با عنوان «اولین سمپوزیومِ بینالمللیِ داستانِ مردمیِ اویغوری در چین» که در سال ۲۰۱۵ در پکن برگزار شد، سه داستانچی خلاصهای از چهار داستان را اجرا کردند: ابولحسن ممد اهلِ خُتان خلاصهای از چین تُمور باتور، ابراهیم یعقوب ،خوانندهی نابینا اهلِ قُمول، خلاصهای از داستان یوسوپ و احمد و داستانِ یاچیباق و بختیار عبدوـ وحید اهل کاشغر خلاصهای از سِییت نُچی را اجرا کردند. همانطور که در سنتهای شفاهیِ ترکیِ آسیای میانه و خاور نزدیک نیز معمول است، بخشهای منثورِ حماسه و داستانهای در قالبِ نثرِ موزونِ نقل میشوند و بخشهای منظوم با ابزاری موسیقایی همراهی میشود: ابولحسن ممد و بختیار عبدوـ وحید از راواپ (ربابِ ایرانی)، یک سازِ زهی زخمهای با کاسهی گلابی شکلِ پوشیدهشده با پوست استفاده میکردند. این ساز در اَشکالِ گوناگونِ منطقهای میآید. ابراهیم یعقوب سَتار مینواخت، یک لوتِ دستهبلندِ آرشهای. داستانچیهای اویغوری با دیگر سازهای لوتشکلِ زخمهای همچون تنبور و دوتار نیز خود را همراهی میکنند. هر خواننده سبکِ موسیقاییِ متفاوتی داشت که شاهدی است بر تنوعِ اجرای داستان در میان اویغورها. براساسِ پژوهشگرانِ اویغور (و گنجینه) چین تُمور باتور و یوسوپ و احمد داستانهای قهرمانانه هستند، در حالی که سِییت نوچی و یاچیباق بهعنوانِ داستانهای تاریخی طبقهبندی میشوند. گروهِ داستانهای قهرمانانهی اویغوری ویژگیهای منحصر به فردی از خود نشان میدهند. حماسهی قهرمانانهی آلپامیش، که بهطور وسیعی در میان مردمان ترکِ آسیای میانه نفوذ کرده، در کمال تعجب در فرهنگ مردمیِ اویغوری غایب است. این موضوع برای چرخهی اَعمال و ماجراهای حماسیِ قهرمانانهی کوراُغلو (یا گُرُغلی) و همراهانش نیز صادق است. این چرخه در فرهنگ شفاهیِ ایرانیان، ترکان و دیگر مردمانِ آناتولی و آسیای میانه یافت میشود. براساسِ تولد و رویدادهای دورانِ جوانیِ قهرمانِ اصلی، او یا کوراُغلو، «پسرِ مردِ نابینا»، یا گُرُغلی، «پسرِ قبر»، نامیده میشود. اگرچه داستانچیهایی را میشناسیم که این حماسه را اجرا کردهاند، اما براساس اطلاع من تا به امروز تنها دو متنِ اویغوری از این چرخه منتشر شده است، که هر دو از نُسَخِ خطی برگرفته شدهاند. در منطقه آکسو در جنوبِ سینکیانگ گفته میشود که یک داستانچی به نامِ یعقوب هاتیب سیوهشت «شاخه» (به اویغوری شاخ) از این حماسه را میدانست؛ او در ۱۹۹۰ درگذشت. در سالهای ۱۹۸۳- ۱۹۸۴ آ. تاتلیق نسخهای از داستانچی عبایدولله حاجی مربوط به ابتدای قرن بیستم را، که به شکل اصلاحشده در نسخهای حفظ شده بود، منتشر کرد. دومین نسخهی اویغوری در سال ۱۹۸۴ در مجلهی بولاق منتشر شد که بهطور قابلتوجهی با دیگر نسخههای این چرخه تفاوت دارد. در خلال روایتها قهرمانِ داستان نیمهکاره متولد میشود و هیچ قسمتی که انتخاب نامِ او را توضیح دهد نیست.
نوشتههای مرتبط
پایان قسمت دوم